روى اين بيان با اصول ديالكتيك هرگز نمى شود فاعليت خدا را اثبات كرد و يا
شناخت . نه تنها ذات خدا را نمى شود اثبات كرد و شناخت , صفت ذات را هم
نمى شود اثبات كرد و نه ميشود شناخت اگر اصول شناخت اصول ديالكتيك باشد ,
آنكه استدلالى مى كند به حركت بر محرك اول نظير ارسطو , آن روى اصول متافيزيك
است نه اصول ديالكتيك او ميگويد :
حركت محرك ميخواهد كه خود حركت نكند , او موجود را به دو قسم تقسيم ميكند ,
ثابت و سيال . ميگويد : سيال به ثابت نيازمند است متحرك به محرك نيازمند
است و اگر آن محرك حركت كند خود در رديف ساير مستمندان قرار ميگيرد .
خلاصه : ذات خدا و همچنين صفت ذات خدا , منزه از حركت و تحول و دگرگونى
است و براى اينكه اين قسمت بهتر تشريح شود به بعضى از بيانات حضرت ( ع )
دوباره استدلال كنيم كه هيچ جائى براى حركت , در ذات و صفت ذات خداوند
تبارك و تعالى نيست فرمود :
عدد يك كميتى است كه بر ماده عارض ميشود . چيزيكه ماده نيست و در او ماده
راه ندارد . كميت نمى پذيرد وقتى كميت در آنجا راه پيدا نكرد مسائل رياضى هم
راه ندارد مسائل رياضى اگر راه نداشت با منطق رياضى هم نمى شود خدا را ثابت
كرد و شناخت اوصاف ذاتى خدا را ثابت كرد و شناخت . زيرا منطق رياضى تفسير
كمى جهان است تا آنجا كه كميت راه دارد , منطق رياضى توان دارد . تا آنجا كه
كميت