عددى و مادى راه دارد , منطق رياضى كار برد دارد . اگر جائى كميت نبود منطق
رياضى هم نيست و اگر ماده نبود كميت هم نيست قهرا جائيكه ماده نيست موجودى
نه خودش مادى است , نه صفات ذاتى او ماده و ماديست . نمى شود در اثبات او ,
و همچنين در اثبات صفات او از اصول منطق رياضى استفاده كرد زيرا منطق رياضى
با اين بيان كه تفسير كمى اشياء است , قلمرو وكار بردش هم اشياء كميت دار
است , چيزيكه داراى كميت است چيزيكه داراى بعد است , چيزيكه قسمت پذير
است , چيزيكه حركت پذير است , چيزى كه جمع و تفريق دارد رياضيات در آنجا
نقش سازنده دارد و اگر چيزى حركت نداشت جمع و تفريق هم ندارد , زيرا جمع
كردن يعنى دو شى ء را كنار هم گذاشتن , تفريق كردن يعنى يك امر را پراكنده كردن
.
جمع و تفريق رياضى كامل شده اش , ضرب وتقسيم رياضى , وعميق تر شده اش
معادلات جبرى است , همه اينها در قلمرو حركت است جائيكه حركت نباشد جمع و
تفريق نيست , جائيكه جمع و تفريق نباشد , ضرب و تقسيم نيست جائى كه هيچيك
ازاينها نباشد , معادلات جبرى نيست و قهرا در آنجا منطق رياضى راه ندارد
كميت رياضى راه ندارد . روى بيان مولى الموحدين در حكمت نظرى نميشود بامنطق
رياضى خدا را اثبات كرد و شناخت , صفات ذاتى خدا را ثابت كرد و شناخت ,
بلكه روى همان ايمان به غيب كه در جلسات تفسيرى قرآن كريم بعرض رسيد .
و روى همان اصول كلى عقلى كه منزه از منطق رياضى و اصول ديالكتيك است و
موضوع را تقسيم ميكند به ثابت و سيال و روى اصول كلى استدلال ميكند روى آن بنا
ميشود و شناخت .
و براهين حضرت على ( ع ) كه فرمود :
الحمدلله الدال على وجوده بخلقه و بمحدث خلقه على ازليته و