آلهتكم](
[3] او را بسوزانيد و بت هاى خودتان را حفظ كنيد و يارى دهيد , و به احدى
تكيه نكرد و پناه نبرد و يك تنه عليه بت و بت پرستى قيام كرد , چون اهل يقين
بود . وقتى خدا ابراهيم خليل را مى ستايد مى فرمايد :
([ و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين [4] . ما باطن عالم و درون جهان را نشان ابراهيم خليل مى دهيم تا اين كه به
مقام
شامخ يقين برسد . اين رؤيت ملكوت منافعى دارد كه يكى از آن منافع برجسته
يقين
پيدا كردن است . اگر ابراهيم خليل به درون عالم راه پيدا كرد , خداى سبحان ما
را تشويق مى كند كه شما هم به درون جهان راه پيدا كنيد . او دعوت مى كند كه ما
درون عالم را ببينيم . اين چنين نيست كه هر كسى را به درون عالم راه بدهند .
مثلا وقتى وارد كتابخانه هاى عمومى مى شويد كتابهاى در دسترس همه را به شما نشان
مى دهند اما آن كتابهاى خطى و نسخه هاى منحصر بفرد را كه نشان همه نمى دهند .
كليد آن گنجينه ها را كه در اختيار همه قرار نمى دهند . خداى سبحان فرمود عالم
آفرينش ملكوتى دارد , باطنى دارد , گنجينه اى دارد , اين باطن و گنجينه كتاب
تكوين را ابراهيم خليل ديد و ما نشانش داديم , شما هم نگاه كنيد بلكه ببينيد .
در جاى ديگر ما را هم تشويق مى كند و مى فرمايد :
او لم ينظروا فى ملكوت السموات و الارض
[5] . چرا اينها فقط به عالم ملك بسنده كرده اند و به يك سلسله دستورات
ظاهرى و خشك اكتفاء مى كنند . چرا در باطن عالم نظر نمى كنند ؟ چرا جان عالم را
نمى بينند ؟ چرا اين گنجينه را باز نمى كنند و نسخه هاى خطى و مادر و اصيل را
مطالعه نمى كنند ؟
( او لم ينظروا)
لسانش لسان تشويق است . نظر غير از رؤيت است و نگاه غير از ديدن است ,
ولى زمينه ديدن است . گاهى انسان نگاه مى كند و نمى بيند و گاهى هم نگاه مى كند
و
[3]سوره انبياء آيه 68 . داستان ابراهيم خليل الرحمن , تفسير الميزان , ج 7 ,
ص 225 به بعد .