در آنجا رسول خدا عليه آلاف التحية و الثناء به اميرالمؤمنين سلام الله عليه
مى فرمايد :
يا على ! اذا انامت فغسلنى . . .
[15] يا على بعد از آن كه من رحلت كردم من را غسل بده و وقتى تجهيز تمام شد و
كفن كردى اطراف كفنم را بگير و مرا بنشان . وقتى اطراف كفنم را گرفتى و مرا
نشاندى , هر چه خواستى از من بپرس و من هر چه گفتم يادداشت كن .
( آيا اينها علومشان با مرگشان از بين مى رود ؟ آيا اينها از مكتب بشر علم
آموختند كه با مردن ديگر نتوانند معلم باشند ؟ آن كه با يك غمزه مسئله آموز
است , بعد از مرگ نيز هست . ) اسرارى را كه خواستى از من بعد از رفتن بپرس
كه در حال رفتن بر شما چه گذشت , وقتى وارد آن عالم شدى چه ديدى , چگونه دنيا
را پشت سر گذاشتى . اين سلسله علوم علومى نيست كه در مكتب و مدرسه بشرى باشد
.
يكى از شاگردان از امام عليه السلام سؤال كرد : آيا اين صحنه اتفاق افتاد يا
نه ؟ اميرالمؤمنين هر چه خواست سؤال كرد و رسول خدا هم فرمود و او يادداشت
كرد يا صرف وصيت بود ؟ فرمود : آرى .
شاگردان ائمه عليهم السلام همه يك درجه و يكسان نبودند . ائمه عليهم السلام هم
براى همه يك اندازه هم مقام قائل نبودند . به بعضى ها اگر سؤال مى كردند يك
جواب سطحى مى دادند و براى بعضى ها پيام مى دادند كه بيائيد امشب دور هم باشيم
. ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا . گاهى امام هشتم سلام الله عليه مركوب
مخصوص خود را بدنبال احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى [16] كه از شاگردان
معروف حضرتش بود مى فرستادند كه بيائيد امشب پيش ما باشيد . بعضى ها از راه
دور سعى مى كنند كه به زيارت امام بروند
[16]در مورد احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى به بحار الانوار , چاپ قديم , ج 12
, ص 14 و به ماده( علم) , سفينة البحار , ج 2 , ص 220 و ماده( بزنط)
مراجعه شود .