محمد ( ص ) . رسول خدا فرمود : چه مى خواهيد ؟ گفت : المرء يحب القوم و لا يعمل
باعمالهم . گاهى مى شود كه انسان دوست يك گروه است اما كار آنها را انجام نمى
دهد , به آنها علاقه مند است و لكن كارى را كه انجام مى دهند اين شخص انجام نمى
دهد . فقال رسول الله ( ص ) :
المرء مع من احب [13] . فرمود انسان با محبوبش هست يعنى اگر محبتت محبت صادق است با
محبوب خود محشورى . چگونه ممكن است دوست آنها باشى و كار آنها را انجام ندهى
, و اگر دوست آنها هستى يقينا صفت آنها را هم ندارى پس با آنها نيستى و اين
يك محبت صادقى نيست . دوستى منهاى اطاعت , دوستى نيست , بلكه تمنى است .
محبت آن است كه زمام كار را بعهده بگيرد و تصميم گيرنده محض باشد . محبت آن
مرحله عاليه اراده است . چگونه ممكن است محبت باشد و انسان به ميل خود عمل
بكند , نه به رضاى محبوب . اين اعرابى چه كسى بود و چطور اين سؤال را كرد و
اين جواب بلند رسول خدا عليه آلاف التحيه و الثناء كه جزء اصول كليه است :
المرء مع من احب
, چيست , جاى بحث دارد .
وقتى رسول خدا عليه آلاف التحية و الثناء لحظه هاى آخر عمر مبارك را
مى گذراندند , عده اى گريه مى كردند . حضرت فرمودند : چرا گريه مى كنيد ؟ عرض
كردند : براى چند جهت : اول آنكه شما را از دست مى دهيم و محبوب را از دست
دادن گريه دارد . دوم وحى از اين به بعد قطع مى شود و اخبار آسمان ديگر به زمين
نمى رسد . سوم براى اين گريه مى كنيم كه نمى دانيم بعد از شما تكليف چه خواهد شد
و كار بدست كه مى افتد و ما از آينده نگران هستيم [14] . در اثناء اين جريان
سخن ديگرى نيز نقل شده است .
[13]حديث همسفر بودن عبدالله بن مسعود با رسول الله ( ص ) در امالى , مفيد ,
مجلس 5 , حديث دوم بيان گرديده است اما حديث در مجلس 3 , حديث 9 آمده است
. ضمنا در كتب عامه مسند احمد , ج 1 , ص 399 , حلية الاولياء , ج 4 , ص 112
وج 5 , ص 37 وج 6 , ص 285 و احياء العلوم , 3 , ص 126 , الجامع الصغير , ج 2
, ص 184 , كنوز الحقائق , ص 137 آمده است .
[14]امالى , شيخ مفيد , مجلس 5 , حديث 3 و مجلس 6 , حديث 6 و 15 و مجلس 12
, حديث 4 .