چند بار مى رود و بر مى گردد . كافر و منافق چون راه را نمى بينند همواره در شك
اند و عمرى را در عذاب ترديد مى گذرانند . در همان مدار بسته شك مكرر از سمتى
به سمت ديگر حركت مى كنند و به نتيجه نمى رسند . تعبير ديگر قرآن كريم اين است
كه دلهاى اينها گرفتار ترديد است :
الا ان تقطع قلوبهم [2] . تا اين قلب چنين هست , بسته است و راه را بلد نيست و سرگردان است ,
مگر آنكه دل تكه تكه و تقطيع بشود .
قلب كافر و منافق همواره در عذاب اليم است و نمى دانند به كه تكيه كنند ,
لذا وقتى خداى سبحان بيان رسول خود را تشريح مى كند , مى فرمايد : پيامبر به غير
مسلمين مى گويد :
فاين تذهبون .
كجا مى رويد , راه غير از اين است . لسان
( فاين تذهبون ؟) [3] كه در قرآن كريم از رسول خدا عليه آلاف التحيه و الثناء نقل شده است
نشانه آن است كه انسان عبادت كننده هدف دارد و راه را بلد است و به مقصد
مى رسد
, و انسانى كه اهل عبادت نيست , نه راه بلد است نه هدف دارد نه مى داند به
كدام سمت برود , لذا رسول خدا مى فرمايد
( فاين تذهبون ؟)
كجا مى رويد ؟ وقتى هم كه خداى سبحان رسولش را مى ستايد , مى گويد من پيامبرى را
فرستادم كه هم هدف دارد و هم راه را بلد است :
و النجم اذا هوى ما ضل صاحبكم و ما غوى [4] . سوگند به ستاره وقتى كه به شما نزديك شده و نور مى دهد , رهبر و پيامبر
شما نه گرفتار غوايت است و نه گرفتار ضلالت . غوايت بى هدفى است و ضلالت
بيراهى است . آن كس كه نمى داند چه كند بى هدف است آن كه مى داند چه كند اما
راه را بلد نيست ضال و گمراه است . آن مسافرى كه مى داند بايد به سمت مكه
حركت كند و هدفش زيارت كعبه است او هدف دارد ولى راه را بلد نيست , آن
كسى كه بايد راهنماى او باشد هم بايد از هدف او باخبر باشد و هم راه آن هدف را
بشناسد . انسان چون مسافرى