است كه عوالمى را پشت سر گذاشته و عوالمى را در پيش روى دارد , هم هدف دارد
هم راه . كسى كه انسان كامل است هم هدف را مى شناسد هم راه را مى داند و آن
امام و پيمبر است كه بايد رهبرى مردم را بعهده بگيرد .
يك انسان مؤمن مطمئن و راحت است و هدف و راهش هم مشخص است لذا سرگردان
نيست وقتى كه خداى سبحان مؤمنين را مى ستايد , مى فرمايد : اينها آرامند . در
جنگها وقتى از مؤمنين ياد مى كند , مى فرمايد :
فانزل السكينه عليهم , يا انزل سكينة عليهم
[5] . پيامبرش و مؤمنين را با سكونت و طمائنينه و آرامش مى ستايد . مؤمن
در سكونت و آرامش است و كافر در ترديد .
انسان مردد نمى آرمد و به مقصد هم نمى رسد . اين خصيصه و سر عبادت است .
عبادت كن تا به يقين برسى نه اگر به يقين رسيدى عبادت را رها كن . مثل اين كه
به انسان مى گويند اگر خواستى به سقف برسى و پشت بام را ببينى از نردبان
استفاده كن , پله هاى نردبان را طى كن تا پشت بام را ببينى . اين نه به آن
معنا است كه وقتى پشت بام را ديدى بگوئى نردبان چيست , زيرا اگر گفتى نردبان
چيست همان لحظه مى افتى . در اثر تكيه به اين نردبان است كه پشت بام را
مى بينى . عارف اگر به مقام يقين مى رسد چون به عبادت متكى است و اگر به جائى
رسيد كه يقين پيدا كرد و عبادت را ترك كرد , ترك عبادت همان و سقوط همان ,
لذا هيچ كس ممكن نيست در هيچ مرحله اى بى نياز از عبادت باشد :
واعبد ربك حتى ياتيك اليقين .
بندگى براى بنده ذاتى او است , خواه در دنيا خواه در آخرت , منتها در آخرت
عبوديت بنحوه ديگر ظهور مى كند . در دنيا به صورت نماز و روزه است و در قيامت
كه به انسان مى گويند :
اقرء وارق .
آنجا جاى عمل نيست , بلكه جاى ظهور نتايج اعمال است . مى گويند آنچه كه در دنيا
از آيات خوانده اى يكى پس از ديگرى در اين جا ظهور مى كند و يكى پس از
ديگرى بالا مى روى :
اقرء