است كه به خدا مى رسد :
لن ينال الله لحومها و لا دماء ها و لكن يناله التقوى
[2] . يعنى , گوشت و خون قربانى به خدا نمى رسد . آن تقوائى كه در آن
قربانى و كشتن گوسفند و شتر هست , كه روح و درون و سر اين عبادت است و آن را
تبيين مى كند , به خدا مى رسد .
در جاهليت وقتى قربانى مى كردند مقدارى از گوشت قربانى را به ديوار كعبه
مى آويختند و مقدارى از خون قربانى را به ديوار كعبه مى ماليدند كه قبول بشود .
اسلام آمد روى اين كار خط بطلان كشيد , فرمود گوشت و خون به خدا نمى رسد تقواى
اين عمل به خدا مى رسد . پس انسان متقى كه در حقيقت به باطن عبادت رسيده و
مى كوشد كه به اسرار نهائى عبادت برسد , او به خدا مى رسد .
چون اميرالمؤمنين سلام الله عليه در همه اين ابعاد عبادت مثل اعلا بود , در
توحيد فرمود :
ما كنت اعبد ربا لم اره
[3] , در معاد فرمود
: لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا
[45] . سخنان آن حضرت مى تواند راهگشاى انسان براى رسيدن به اسرار عبادت
باشد . بعد از آنكه ضربت بر سر مبارك مولى الموحدين آمد , وصيتى فرمود و آن
وصيت صرفا براى امام حسن و امام حسين نبوده است بلكه در بعضى از فرازهاى اين
وصيت آمده است كه به شما و به كسانى كه كتاب من به آنها مى رسد وصيت مى كنم .
اين وصيت به همه مسلمين متوجه است :
وصيتى لكم ان لا تشركوا بالله شيئا
[5] . چيزى را شريك خداوند قرار ندهيد و كارى كه براى خداوند است به غير خدا
نسبت ندهيد كه اين مى شود شرك . مشركين كار خدا را به غير خدا نسبت مى دادند ,
نه اينكه يك قدرى را براى خدا و يك قدرى را براى غير خدا انجام مى دادند زيرا
آن شرك معهود نيست , بلكه رياء است . معمولا مشركين