responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد    جلد : 1  صفحه : 2

خدايا حق‌ را به‌ ما حق‌ بنمايان‌ و پيروي‌ از آن‌ را به‌ ما روزي‌ گردان‌ و باطل‌را به‌ ما باطل‌ بنمايان‌ و پرهيز از آن‌ را روزي‌ ما كن‌ و ما را از كساني‌ قرار دهده‌كه‌ سخن‌ را مي‌شنود سپس‌ بهترين‌ آن‌ را پيروي‌ مي‌كنند، و ما را به‌ فضل‌ ورحمت‌ خويش‌، به‌ راه‌ درست‌ رهنمون‌ باش‌.

محمّد قطب‌

برخورد اروپا با دين‌

برخورد اروپا با «دين‌»، برخوردي‌ بي‌نهايت‌ زشت‌ بود. دين‌ در نظر اروپا،تاريكي‌ و جهل‌ و استبداد و خشونت‌ و روي‌ گرداني‌ از آباد ساختن‌ زمين‌ بود«و رهبانيتي‌ كه‌ پديد آوردند، ما بر آنان‌ ننوشته‌ بوديم‌ ...»

در احساس‌ اروپا از خلال‌ اين‌ برخورد ويژه‌ چنين‌ جاي‌ گرفت‌ كه‌ «دين‌»،همان‌ است‌ ... از اين‌ رو از آن‌ نفرت‌ يافت‌، سپس‌ بر آن‌ تاخت‌ و آن‌ را ازصحنه‌ زندگي‌ دور ساخت‌ و در محدوده‌ تنگي‌ در درون‌ و وجدان‌ مردم‌زنداني‌ كرد ـ اگر پس‌ از آنكه‌ از دين‌ دور ساخته‌ شدند، برايشان‌ وجدانهايي‌باقي‌ مانده‌ باشد!

اروپا در اين‌ مساله‌، از سويي‌ معذور است‌ و از سوي‌ ديگر عذري‌ ندارد.در اين‌ كه‌ از «آن‌ دين‌» نفرت‌ يابد و در راه‌ كاستن‌ از نفوذ و قدرت‌ آن‌ بكوشدو آن‌ را در تنگ‌ترين‌ عرصه‌ ممكن‌ زنداني‌ كند، بلكه‌ آن‌ را دور افكند و بر آن‌آشكارا بشورد، معذور است‌، ولي‌ در اينكه‌ موضعش‌ نسبت‌ به‌ كليت‌ «دين‌» چه‌صحيح‌ و چه‌ نادرست‌، همين‌ باشد، معذور نيست‌.

اروپا، آن‌ دين‌ راستين‌ خدا را كه‌ بر حضرت‌ عيسي‌ (ع) نازل‌ كرد نشناخته‌است‌، بلكه‌ چهره‌ تحريف‌ شده‌ دين‌ خدا را كه‌ پولس‌ (رسول‌ امتّها) نشان‌ داد ودر پهنه‌ زمين‌، بويژه‌ در اروپا منتشر ساخت‌، شناخته‌ است‌.

«ويلز»، مورخ‌ انگليسي‌ مي‌گويد:

«همان‌ وقت‌ معلم‌ بزرگ‌ ديگري‌ پديدار شد كه‌ بسياري‌ از چهره‌هاي‌ مورداعتماد معاصر، او را مؤسس‌ حقيقي‌ مسيحيت‌ مي‌شمارند، يعني‌ شاول‌طرسوسي‌ يا پولس‌. او يهودي‌ زاده‌ بود، هر چند برخي‌ نويسندگان‌ يهود آن‌را انكار مي‌كنند، ولي‌ شكّي‌ نيست‌ كه‌ او نزد استادان‌ يهودي‌ درس‌ خوانده‌بود، جز آنكه‌ او در الهيات‌ هلنيستي‌ اسكندريه‌ متبحّر بود و متاثّر ازشيوه‌هاي‌ تعبير فلسفي‌ از مكاتب‌ هلنيستي‌ و شيوه‌هاي‌ بحث‌ رواقيان‌ وداراي‌ ديدگاه‌ ديني‌ بود و مدتّها پيش‌ از آن‌كه‌ نامي‌ از يسوع‌ ناصري‌ شنيده‌شود، به‌ تعليم‌ مردم‌ پرداخته‌ بود.

بنظر مي‌رسد كه‌ او تحت‌ تاثير ميترائيسم‌ بود، چون‌ عباراتي‌ را كه‌ بسيارشبيه‌ عبارات‌ ميترائيستي‌ است‌ به‌ كار مي‌ برد و هر كس‌ رساله‌هاي‌ گوناگون‌ اورا در كنار انجيل‌ها مطالعه‌ كند، به‌ وضوح‌ در مي‌يابد كه‌ ذهن‌ او سرشار ازتفكّري‌ بود كه‌ هيچ‌ ظهور آشكاري‌ در آنچه‌ از سخنان‌ و تعاليم‌ مسيح‌ (ع)نقل‌ شده‌ است‌ نداشت‌، يعني‌ اين‌ انديشه‌ كه‌ يك‌ شخص‌ در پيشگاه‌ خدا«قرباني‌» مي‌شود كه‌ كفّاره‌ گناه‌ باشد. آنچه‌ مسيح‌ به‌ آن‌ بشارت‌ داد، ميلادنويني‌ براي‌ روح‌ انساني‌ بود. امّا آنچه‌ پولس‌ تعليم‌ داد، همان‌ آيين‌ كهن‌ بود،«آيين‌ كاهِن‌ و قربانگاه‌» و ريختن‌ خونها براي‌ راضي‌ ساختن‌ خدا.

نيز مي‌گويد:

«و در اثناي‌ آن‌ مدّت‌ نامحدود، مقدار زيادي‌ از نوعي‌ تلفيق‌ و تئوكراسي‌(آميختگي‌ خدايان‌ با عقايد گوناگون‌) ميان‌ گرايش‌ مسيحي‌ و عقيده‌ ميترائيسم‌(كه‌ در وسعت‌ انتشارش‌ بين‌ توده‌هاي‌ مردم‌، همانند مسيحيت‌ بود) و عقيده‌ به‌«سيرابيس‌ ايزيس‌ هوروس‌» پديد مي‌آمد. به‌ علاوه‌، سهمي‌ كه‌ تفكّراسكندريه‌ در تفكر مسيحي‌ و آيين‌هاي‌ مسحيت‌ داشت‌، عظيم‌تر بود، چون‌طبيعي‌ بود كه‌ مسيحيان‌ در شخصيت‌ هورس‌ (كه‌ فرزند سيرابيس‌ و در همان‌وقت‌، خودِ سيرابيس‌ بود) چيزي‌ همانند يك‌ راهنما و مرشد براي‌ خودمي‌يافتند و تلاشهاي‌ بسياري‌ مي‌كردند كه‌ رازها و نهان‌هايي‌ را كه‌ پولس‌مقدّس‌ برايشان‌ برجاي‌ گذاشته‌ بود، بفهمند.»

از گواهي‌ پولس‌ چند نكته‌ آشكار مي‌شود:

1ـاين‌ كه‌ ديني‌ كه‌ پولس‌ آن‌ را نشر داد، همان‌ ديني‌ نبود كه‌مسيح‌«عليه‌السلام‌» آورده‌ بود.

2ـاين‌ كه‌ پولس‌، دين‌ حضرت‌ مسيح‌ را با بت‌پرستي‌هاي‌ رايج‌ آن‌ روز،بويژه‌ با ميترائيسمي‌ كه‌ از ايران‌ آورده‌ بود و هلنيسمي‌ كه‌ از يونان‌ آورده‌بود و تثليثي‌ كه‌ از دين‌ مصر باستان‌ آورده‌ بود، به‌ هم‌ آميخته‌ بود.

3ـاين‌ كه‌ مهمترين‌ رهاورد ديني‌ كه‌ حضرت‌ مسيح‌ آورده‌ بود، «تولّد نوين‌انسان‌» بود و اين‌ ويژگي‌ همه‌ رسالت‌هاي‌ آسماني‌ است‌ كه‌ نازل‌ مي‌شود،تا بشر را از اوهام‌ و انحرافات‌ بت‌پرستي‌شان‌ برهاند و عقيده‌ درست‌ را برآنان‌ عرضه‌ كند و به‌ آنان‌ ميلاد نويني‌ ببخشد كه‌ در آن‌، از زنجيرهاي‌ وهم‌و بردگي‌ نسبت‌ به‌ يكديگر آزاد شوندو به‌ وضعيتي‌ شايسته‌ خودشان‌برسند: تنها بنده‌ خداوند باشند و از هر بندگي‌ دروغين‌ نسبت‌ به‌ غيرخداآزاد گردند. اين‌ «ميلاد نوين‌ انسان‌» را، آيين‌ پولس‌ محو كرد و مردم‌ را به‌همان‌ «آيين‌ كهن‌»، آيين‌ كاهن‌ و قربانگاه‌ بازگرداند، يعني‌ همان‌ آيين‌هاي‌بت‌ پرستي‌ كه‌ پيش‌ از ميلاد جديد برپا بود.

نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد    جلد : 1  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست