نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 242
و اين حضرت [يعنى حضرت الهى كه همان الله است] هرچند در
برگيرنده همه حقايق است، خاصترين احوال ويژه آن، حيرت، عبادت و تنزيه است.
تنزيه عبارت است از متعالى بودن حق از تشبّه به آفريدهاش، كه اين امر به
حيرت در او مىانجامد؛ همچنين است عبادت. پس خداوند به ما نيروى انديشه را
بخشيد تا بدان وسيله، در آنچه از خود ما و او به ما مىشناساند، نظر كنيم
و حكم اين نيرو آن است كه هيچ مماثلتى به هيچ وجه، ميان ما و خداى سبحان و
متعال نيست، جز آنكه ما در ايجاد اعيان خود مستند به او هستيم. و نهايت
آنچه تنزيه ارائه مىدهد، اثبات نسبتها براى او است، از لحاظ آنچه ما از
لوازم وجود اعيان خود طلب مىكنيم كه صفات ناميده مىشود.[1]
ابنعربى در ادامه توضيح مىدهد كه چگونه فكر و انديشه، انسان را به بنبست مىرساند و موجب حيرت و سرگردانىاش مىگردد:
پس اگر بگوييم: آن نسبتها امورى زايد بر ذات خداوند و در عين حال
امورى وجودى هستند و كمال براى خداوند جز به توسط آنها نيست، به گونهاى
كه اگر آنها نباشند، خداوند ناقص بالذات و كامل به توسط آن امور وجودى
خواهد بود. و [همچنين] اگر بگوييم: آن صفات نه عين خداوند است و نه غير
آن، [اين هر دو قول]، خلف و سخنى بى روح و محتوا خواهد بود كه بيشتر
بيانگر نقصان عقل و كوته فكرى گوينده آن است تا تنزيه خداوند. و اگر بگويى:
آن صفات عين خداوند نبوده، اساساً وجودى ندارند، بلكه نسبتهايى بيش
نيستند و نسبتها امورى عدمىاند، براى عدم اثرى در وجود قائل شدهايم و
نسبتها متكثر مىشوند؛ چون احكامى كه اعيان ممكنات مىدهند، متكثرند. و
اگر هيچ يك از اين امور را نگوييم، حكم اين نيروى نظرى را وانهادهايم.
اگر بگوييم: هيچ امرى حقيقت نداشته، جز اوهام و سفسطه نبوده،
فايدهاى در بر ندارند و اطمينانى براى هيچ كس به چيزى نيست، نه از راه حسى
و نه فكرى و نه عقلى، [مىگوييم:] اگر اين گفته درست باشد، خود امرى معلوم
است. [آنگاه مىپرسيم] دليلى كه ما را بدان رساند چيست؟ و اگر درست
نباشد، از كجا دانستيم كه درست نيست؟
پس چون عقل از دست يابى به شناخت چيزى از اين فصول، درمانده شد، به شرع باز