نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 107
در اينجا دليل اين امر وجود دارد كه چرا الاهيات بايد در حد يك
فعاليت محتاطانه، ونه ارائه كننده تصويرى كامل از هستى، باقى بماند؛ زيرا
همان هنگام كه مىتوان درباره امر قدسى انديشيد، نمىتوان درباره آن
انديشيد. تجربه مثبت و زبان منفىِ متناظر با آن، شباهتى به يكديگر فراهم
مىآورند؛ اما هنوز تعيين كردن ماهيت دقيق اين ارتباط و اينكه دامنه اين
تمثيل تا كجا گسترش مىيابد، ناممكن است؛ زيرا هرگونه تلقى از ماهيت
خداوند، خواه درباره بعد عقلانى و خواه درباره بعد غيرعقلانى او، به نحو
بنيادين، راهى است براى نشان دادن اين كه اوصاف خداوند، شبيه نمونههاى
زمينى آن است كه كاملاً غيرمماثل با او هستند.
ما در اتو، به همان اندازه كه در الاهيات عقلانى سنت مغرب زمين
وجود دارد، گزارش و شرح پيچيدهاى از اوصاف خداوند داريم با مقدار زيادى از
عدم اطمينان به آنچه اين اوصاف در كاربردشان معنا مىدهند.
از نظر اتو، الاهيات هرگاه مفهوم يا آموزه دينى را به نحو مثبت،
تعبير و تفسير كند، دچار لغزش و خطا شده است؛ مثلاً آموزه تقدير[1] را
بررسى مىكنيم. به عقيده اتو تفسير مثبت و ايجابى براساس اصول قابل فهم
براى عقل، نتيجهاى وخيم به بار مىآورد كه بيش از همه، خود عقلىمذهبان را
با بنبست مواجه مىسازد. از نظر عقل، آموزه تقدير، پوچى صرف را در پى
دارد و امرى كاملاً مردود است:
اگر عقلىمذهب، تسليم همه پارادكسهاى مربوط به تثليث و مسيحشناسى
شود، تقدير همچنان به عنوان يك لغزشگاه در برابر او باقى خواهد ماند.[2]
به عقيده اتو، تلاش كسانى چون لايب نيتز و اسپينوزا براى تفسير
آموزه تقدير براساس مفاهيم علّى و معلولى و تحقيقات روانشناسى جديد - كه
همه تصميمها و انتخابهاى آدمى را حلقهاى از زنجيره روابط علّى و معلولى
به شمار مىآورد و آدمى را محصور و محبوس عوامل و نيروهاى طبيعى مؤثر در او
مىبيند و نوعى جبرطبيعى را
دريافتكننده و واجد تجربه از نومن باشد. اين ديدگاه،
شبيه برخى دستآوردهاى اخير در فلسفه دين كسانى چون نورمن ملكم، دى. زد.
فيليپس، پيتر وينچ و دبليو. دى. هادسن است.