پس تذکره بياوردند به پيش آن شخص که شافعي وصيت کرده بود . بعد
از آن مرد در تذکره نگاه کرد و در آنجا نوشته بود که هزار درم وام دارم .
پس آن مرد وام او بگزارد و گفت شستن او را اين بود .
و ربيع بن سليمان گفت : شافعي را به خواب ديدم . گفتم : خداي با تو چه کرد ؟
گفت : مرا بر کرسي نشاند ،زر و مرواريد بر من نثار کرد و هفتصد بار چند دينار به من داد . رحمةالله عليه .
20
ذکر امام احمد حنبل قدص الله روحه
آن امام دين و سنت ، آن مقتداي مذهب و ملت ، آن جهان درايت و عمل
، آن مکان کفايت بي دل ، آن صاحب تبع زمانه ، آن صاحب ورع يگانه ، آن سني
آخر و اول ، امام به حق احمد حنبل رضي الله عنه ، شيخ سنت و جماعت بود و
امام دين و دولت و هيچ کس را در علم احاديث آن حق نيست که او را ؛ و در ورع
و تقوي و رياضت وکرامت شاني عظيم داشت و صاحب فراست و مستجاب الدعوه بود و
جمله فرق او را مبارک داشته اند از غايت انصاف ، و از آنچه بر او اقرار
کردند مقدس و مبراست ، تا حدي که پسرش يک روز معني اين حديث مي گفت که خمر
طيبه آدم بيده . و در اين معني گفتن دست از آستين بيرون کرده بود . احمد
گفت :چون سخن يدالله گويي به دست اشارت مکن .
و بسي مشايخ کبار ديده بود چون ذوالنون و بشر حافي و سري سقطي و
معروف کرخي و مانند ايشان . و بشر حافي گفت : احمد حنبل را سه خصلت است که
مرا نيست . حلال طلب کردن هم براي خود و هم براي عيال و من براي خود طلب
کنم ...
پس سري سقطي گفت : او پيوسته مضطر بود در حال حيات از طعن معتزله و در حال وفات در خيال مشبهه و او ا زهمه بري .
نقل است که چون در بغداد معتزله غلبه کردند گفتند : او را تکليف باطد کرد تا قرآن مخلوق گويد .