responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 208

نقل است که از بلاد روم هرسال مال بسيار مي فرستادند ، به هارون الرشيد يک سال رهباني چند بفرستادند تا با دانشمندان بحث کنند . اگر ايشان بدانند و الا از ما دگر مال مطلبيد . چهار صد مرد ترسا بيامدند .

خليفه فرمود تا منادي کردند و جمله علماي بغداد بر لب دجله حاضر شدند . پس هارون شافعي را طلبيد و گفت : جواب ايشان تو را مي بايد کرد .

چون همه بردجله حاضر شدند شافعي سجاده بر دوش انداخت و برفت ، و بر سر آب انداخت و گفت : هرکه باما بحث مي کند اينجا آيد .

ترسايان چون بديدند جمله مسلمان شدند و خبر به قيصر روم رسيد که ايشان مسلمان شدند ، بر دست شافعي ، قيصر گفت : الحمدلله کي آن مرد اينجا نيامد که اگر اينجا آمدي در همه روم زنار داري نماندي .

نقل است که جماعتي با هارون گفت : شافعي قرآن حفظ ندارد ، و چنان بود ، ليکن قوت حافظه او چنان بود که هارون خواست که امتحان کند ماه رمضان بود ليکن قوت حافظه او چنان بود که هارون مي خواست که امتحان کند . ماه رمضان اماميش فرمود . شافعي هر روز جزوه ي قرآن مطالعه مي کرد و هر شب در تراويح بر مي خواند تا در ماه رمضان همه قرآن حفظ کرد .

و در عهد او زني بود که دوروي بود . شافعي خواست که او را بيند . به صد دينار او را عقد کرد و بديد . پس طلاق داد .

و به مذهب احمد حنبل هرکه يک نماز عمدا رها کند کافر شود و به مذهب شافعي نشود ، او را عذابي کنند که کفار را نکنند . شاعفي احمد را گفت : چون يکي ترک نماز کند و کافر شود چه کند تا مسلمان شود ؟ گفت : نماز کند .

شافعي احمد را گفت : نماز چون درست بود از کافر ؟

احمد خاموش شد . از اين سخن که اسرار فقه است و سوال و جواب بسيار است امااين کتاب جاي اين سخن نيست .

و گفت : اگر عالمي را بيني که به رخص و تاويلات مشغول گردد بدانکه از او هيچ نبايد .

و گفت : من بنده کسي ام که مرا يک حرف از آداب تعليم کرده است .

نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 208
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست