توليد آن از مجذوب شدن قهرى است به عالم حقيقت و سرد شدن از عالم مجازى كه
عرصه ناپايدار ممكناتست و رفته رفته محبت شدت نمايد و اشتغال و افروختگى در
روح عيان گردد و از خود بيخود و بى خبر شود و اين مقام را كه مرتبه چهارم از
كمال
قوه عمليه است فناء گويند و مقام فناء فى الله سه درجه دارد :
درجه اولى فناء در افعال است كه در نظر عارف سالك جمله مؤثرات و همه
مبادى
اثر و اسباب و علل از مجرد و مادى و قواى طبيعيه و اراديه بيهوده و بى اثر شود
و مؤثرى غير از حق و نفوذ اراده و قدرت حق در كائنات نبيند و عوامل اين عالم
را محو و ناچيز در حيطه قدرت نامتناهى الهى شهود نمايد و در اين حال يأس تمام
از همه خلق و رجاء تام به حق پيدا شود و حقيقت آيه كريمه
و مارميت اذ رميت ولكن الله رمى
به عين شهود بدون شائبه پندار و خيال عيان بيند و لسان حال او مترنم به مقال
ذكر كريم لا حول ولا قوه الا بالله گردد و در اين مقام بزرگترين قدرتها و نيروهاى
مقتدرترين سلاطين عالم امكان با قدرت و نيروى پشه ضعيف در نظر حقيقت بين او
يكى شود , و اين درجه را محو گويند .
درجه ثانيه فناء در صفات حق است , بيان اين مقام آنكه انواع مختلفه كائنات
كه هر يك در حد خود تعينى و نامى دارند مانند ملك و فلك و انسان و حيوان و
اشجار و معادن كه در نظر اهل حجاب به صورت كثرت و تعدد و غيريت متصور و
مشهود هستند در نظر عارف الهى يكى شوند يعنى همه را از عرش اعلاى تجرد تا مركز
خاك به