نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 381
آورده، وصف او را نمودم، اما زلف معشوق به من گفت اين سخن را
پوشيده دار و آشكارا اظهار مكن زيرا درازى زلف كه مظهر كثرت است راستى قد
را پوشانيده و پنهان كرده و تضاد اسماء و صفات و كجى را ظاهر نموده است.
763) كجى بر راستى زو گشت غالب
وزو در پيچش آمد راه طالب
كجى منظور زلف است.
راستى منظور قد است.
طالب جوينده راه حق، سالك
غالب غلبه كننده، چيره، پيروز (ف-م)
تضادّ و تخالف اسماء و صفات در عالم كه مظهر كجى و انحراف
مى باشد بر راستى قد معشوق كه مقصود اعتدال تجلّى ذات حقّ در ممكنات و
موجودات عالم است غالب گشته و آن را پوشيده و پنهان ساخته است و به سبب
همين ظلمت و تاريكى، راه را بر عاشق و طالب بسته است و رسيدن به مقام وحدت
را بر او دشوار كرده است.
764) همه دلها از او گشته مسلسل
همه جان ها از او بوده مقلقل
مُسَلْسَل به زنجير بسته شده، مقيّد، متصل (ف-م)
مُقَلْقَل بى قرار، مضطرب (ب-اق)
دلهاى عاشقان مقيّد به تعيّنات زلف معشوق گشته و به زنجير احكام
كثرات بسته و چاره اى ندارند. همچنين جان هاى مشتاقان زلف معشوق،
به سبب گرفتارى دام كثرت براى رسيدن به وصال معشوق قرار و آرامى ندارند.
765) معلق صد هزاران دل ز هر سو
نشد يك دل برون از حلقه او
مُعلّق وابسته
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 381