نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 255
عكسى كه در آيينه پيداست، نه شخصى است كه در آيينه مى بينى.
454) يكى ره باز بين تا چيست آن عكس
نه اين است و نه آن پس كيست آن عكس
يكى ره يك بار ديگر
اين منظور شخص بيننده در برابر آيينه است.
آن منظور آيينه است.
بعد از آنكه صورت خود را در آيينه ديدى، يك بار ديگر نيز در آيينه
نگاه كن و توجّه كن كه آن صورت و عكس كه در آيينه پيداست چيست؟ زيرا در اين
حالت غير از آيينه و تو ـ شخص بيننده و قرار گرفته در برابر آيينه ـ چيز
ديگرى وجود ندارد و آن عكس پيدا شده در آيينه، نه شخص اصلى ـ در برابر
آيينه ـ است و نه آيينه. پس آن عكس، كيست و چيست؟
455) چو من هستم به ذات خود معيّن
ندانم تا چه باشد سايه من
معيّن تعيين شده، مشخّص گرديده (ف - م)
سايه چون جسم كدرى در برابر منبع نورى قرار گيرد، منطقه تاريك پشت جسم كدر را سايه گويند. (ف - م)
چون من به ذات خود معيّن و مشخّص شده ام و داراى وجودى هستم كه آشكار است، نمى دانم سايه من چيست؟
نيك مى دانيم كه انسان حدّ فاصل ميان نور و سايه است و در
حقيقت، سايه نه انسان واقعى است و نه نور و به واسطه اين دو ـ انسان و نور ـ
ظاهر شده است. پس هر آينه نمودى بى بود مى باشد و حقيقت ندارد.
456) عدم با هستى آخر چون شود ضمّ؟!
نباشد نور و ظلمت هر دو با هم
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم جلد : 1 صفحه : 255