responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد    جلد : 1  صفحه : 200

‌ يكى ديگر از موانع قيام در دوران معاويه، شخصيت دوگانه وى بود. به عقيده بسيارى از صاحب‌نظران، شيطنت معاويه و روش خاص او در حل مشكلات، راز مهم عدم قيام امام‌حسين (عليه السلام) در آن زمان است. معاويه به‌خوبى درك مى‌كرد كه چون به‌نام دين و خلافت اسلامى حكومت مى‌كند، نبايد به كارهايى كه مردم آن را مبارزه با دين تلقى مى‌كنند يا مشروع جلوه‌دادن آن مقدور نيست، دست زند.

‌ معاويه براى دينى جلوه‌دادن مقام خود، ابتدا خونخواهى عثمان را عنوان مى‌كرد و سپس در جريان حكميت و صلح با امام حسن (عليه السلام) خود را شايسته خلافت شمرد. بدين‌سبب، به‌آسانى مى‌توانست هر قيام مسلحانه‌اى را اختلافى سياسى و كشمكش بر سر قدرت معرفى كند نه قيام حق در برابر باطل. او در اين كار استاد بود، چنان كه شهادت عمارياسر، صحابى بزرگ و سرباز 90 ساله و نستوه اسلام، به دست مزدوران خود را وارونه جلوه داد تا سخن پيامبراسلام (صلى الله عليه وآله) كه شهادت عمار را به دست ستمگران ياغى دانسته بود، موجب بدنامى شاميان نشود. داستان ‌ناقه‌ و ‌جمل‌، گزاردن نمازجمعه در چهارشنبه نمونه‌هايى از سياست و نيرنگ‌هاى معاويه است.

‌ البته امام حسين (عليه السلام) در اين دوره از مبارزه دست نكشيد و با سخنرانى‌ها و نامه‌هاى افشاگرانه و اعتراض‌آميز عليه حكومت در مسير جهاد گام برداشت. دقت در محتواى جواب امام‌حسين (عليه السلام) به‌اظهار نگرانى معاويه نشان‌دهنده عمق وخامت اوضاع جامعه اسلامى و سازش‌ناپذيرى امام (عليه السلام) است. ايشان مى‌نويسند: اما بعد، به خدا سوگند، جنگ با تو را ترك كردم درحالى‌كه در اين باره از پروردگار بيمناكم. گمان نمى‌كنم خداوند در ترك قيام عليه تو و اولياى شيطان و دوستان بى‌دين و ستمگرت از من راضى باشد. آيا تو ‌حجربن‌عدى‌ و يارانش را كه در براندازى ستم و مخالفت با بدعت‌ها مبارزه كردند، بعد از آن‌كه با سوگندهاى شديد به آنان ‌امان‌ دادى، با ستم و تجاوز به قتل نرساندى؟ آيا تو قاتل عمروبن‌حمق، صحابى پارسايى كه از بسيارى عبادت چهره و بدنش فرسوده و ضعيف شده بود، نيستى؟ تو پس از امان دادن و بستن پيمانى كه اگر به آهوان بيابان مى‌دادى، از قله‌ها پايين مى‌آمدند، او را كشتى!

‌ آيا تو مدّعى برادرى زيادبن‌سميه، كه در فراش ديگرى به دنيا آمده و تو او را فرزند پدرت قلمداد كردى، نيستى؟! درحالى‌كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود فرزند به پدر ملحق مى‌شود و زناكار

نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد    جلد : 1  صفحه : 200
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست