نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 176
ترور خليفه دوم، با آنكه قاتل جان سالم به در نبرد و به شديدترين
شكل نتيجه كردارش را ديد; فرزند خليفه چند تن ديگر را به همين بهانه به
ناحق كشت كه يكى از آنان هرمزان، مسلمان عجمى، بود. امام (عليه السلام) بر
خليفه سوم، درباره زير پا نهادن خون هرمزان، هشدار داد; اما عثمان، با آن
كه در آغاز پذيرفت خليفه زاده را قصاص كند، از كيفر قاتل چشم پوشيد. وقتى
امام على (عليه السلام) به خلافت رسيد، در پى عبدالله، فرزند عمر، برآمد تا
او را كيفر دهد. او مىفرمود: اگر بر اين فاسق دست يابم، وى را قصاص خواهم
كرد. سرانجام خليفهزاده در ميدان صفين به دست ياران امام على (عليه
السلام) كشته شد.
حضرت على (عليه السلام) ، در برابر شوكت كسرايى و قيصرى معاويه،
چون تهىدستان و بينوايان زندگى مىكرد. در روزهاى گرم بيرون دارالاماره
در سايه مىنشست، مبادا مراجعه كنندهاى بيايد و در آن هواى گرم به او
دسترسى پيدا نكند.
امام على (عليه السلام) در نامهاى به والى خود در حجاز نوشت: در هر
بامداد و شام ساعتى براى رسيدگى به امور مردم معين كن، خود پرسشهاى آنها
را پاسخ ده و نادان و گمراهشان را متوجه ساز. با دانشمندان در تماس باش.
جز زبانت واسطهاى بين خود و مردم قرار مده و جز چهرهات حاجبى مپذير. [1]
به مالكاشتر نوشت: براى ارباب رجوع وقتى را در نظر بگير و خود
به گرفتارىهاى آنان رسيدگى كن. براى اين موضوع مجلسى عمومى برپاساز و در
آن مجلس، براى خدايت كه تو را آفريده و به اين مقام رسانده است; فروتنى كن.
در اين موقع، ارتش و ماموران را از برابر چشم مردم دور ساز تا بدون هراس
با تو سخن گويند، زيرا پيوسته از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه
مىفرمود: هرگز ملتى به قداست و پاكى نخواهد رسيد، مگر آن كه در ميان آنها
حق ضعفا بدون هراس و لكنت از نيرومندان گرفته شود و....
امام على (عليه السلام) هرگز دوستان، خويشاوندان و خاندان خود
را بر ديگران مقدم نمىداشت و حاضر نبود هيچ يك از ياران و بستگانش از
عنوان خلافت سوءاستفاده كند. اگر براى خريد
[1] واجلس لهم العصرين، فأفت المستفتى، و علِّم الجاهل، و ذاكر
العالم، و لايكن لك الى الناس سفيرٌ الا لسانك، و لاحاجب الاّ وجهك . (
همان ، صص 702 ـ 694)
نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 176