نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 60
ولوج روح (از پنج هفتگى به بعد) مقايسه نمايند. به اين بيان
كه چون زدن قلب جنين در دو ماهگى دليل ولوج روح نيست، بنايراين صرف ضربان قلب در
انتهاى زندگى نيز، دليل وجود روح نخواهد بود. [1]
به نظر مىرسد كه تشبيه مرگ مغزى به اين مسئله نيز صحيح
نبوده و تحت اين عنوان، قابل تطبيق نمىباشد؛ چه اينكه بر پايه تعريف فقها از مرگ
(زهوق روح) كه بيان شد، نه عنوان موت بر جنين قبل از ولوج روح، صادق است و نه
عنوان حيات؛ چرا كه موت (زهوق روح)، فرع داشتن روح خواهد بود. وانگهى، جنين در اين
زمان در حال تكامل جسمى بوده و در آستانه دميدن روح قرار گرفته است، در حالى كه
افراد مبتلا به مرگ مغزى پس از گذشت مدت زمانى محدود، با ايست كامل قلبى مواجه
مىگردند. [2] از اين رو، تطبيق اين عنوان نيز بر بحث حاضر كارآيى ندارد.
3. مرگ مغزى و حالت نزع (احتضار)
نزع، حالتى است كه قبل از وقوع مرگ حادث مىگردد. بدين معنا
كه اعمال تنفسى مختل شده ودرك تمامى حواس تقليل يافته و چهره رنگ مىبازد. در واقع
فرد دراين حالت، مراحل پايانى خود را طى مىكند، ولى از درك جزئى يا كلى و نيز
حركات ارادى بهرهمند است، حال آنكه در مرگ مغزى هيچ گونه حركت ارادى وجود نداشته
و حركت غير ارادى نيز جز در صورت اتصال با تجهيزات پزشكى متوقف مىشود. به هر روى،
برخى با طرح اين مسئله كه مرگ مغزى از نظر پزشكى، احتمال دارد بسان حالت احتضار
تلقى گردد، از پذيرش آن طفره رفتهاند. [3] در برخى موارد نيز چه بسا، عدم درك تمايز اين
مسئله با حالت احتضار باعث
[2]. حداكثر زمانى
كه تاكنون در مورد نگه دارى فرد مبتلا به مرگ مغزى گزارش شده است و يك استثنا به
حساب مىآيد، 107 روز است. رك: على پورجواهرى، پيشين، ص 130.
[3]. اسماعيل
آقابابايى، پيشين، ص 52، به نقل از «نقل الاعضاء فى ضوء الشريعه و القانون» در
سايت: