آيا احكام و حقوق اجتماعى و سياسى و قوانين جزايى و كيفرى آن منسوخ شده است؟

يا اين كه به حكم جاودانى بودن آيين اسلام تا روز رستاخيز، احكام آن باقى و جاودانى است اگر راستى به خاتميت و جاودانى بودن اين آيين، ايمان داريم بايد مسئول اين احكام را در زمانى كه امام منصوصى از جانب خدا در دسترس نباشد، بشناسيم.

مسأله رهبرى در اسلام و تعيين شيوه حكومت از بحث هاى لازم و ضرورى است كه بدون روشن شدن اين نقطه در دو عصر (عصر حضور امام، و عصر غيبت او) نمى توان واقعيت جاودانى اين آيين را لمس كو درك كرد زيرا آيينى مى تواند ابدى و جاودانى باشد كه ضامن اجراى جاودانى داشته باشد، و بدون چنين ضمانت اجرايى، وضع قانون به شكل ابدى كارى لغو و بيهوده است.

جاى تأسف است كه در طول قرون درخشان تاريخ اسلامى، درباره تمام موضوعات، كتاب هاى فراوانى نوشته شده است حتى درباره فضايل و مناقب خلفايى مانند معاويه و يزيد و خلفاى بنى عباس و كنيزان و غلامان و مجالس شب نشينى و شرابخوارى آنان با زنان طناز و ماهر و... كتاب هاى گوناگونى به رشته تحرير درآمده است[1] ولى هرگز درباره شيوه حكومت اسلامى و احكام و وظايف حاكم و ديگر مباحث مربوط به زمامدارى، كتاب جامع و كافى تأليف نگرديده