نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 42
خارج داريم- به گفتار نخستين مستند است نه به برهان و تجربه مستقيما- .
و از همين جا روشن مىشود كه- چنانكه همه علوم در استوارى كاوشهاى خود- متوقف و نيازمند به فلسفه مىباشند- فلسفه نيز در پارهاى از مسائل- متوقف به برخى از مسائل علوم مىباشد- كه از نتايج آنها استفاده كرده و مسئله انتزاع نمايد(1)
(1)تا اينجا فرق فلسفه و علم معلوم شد- و نيازمندى علوم به فلسفه- از راه اثبات وجود موضوعاتشان نيز روشن شد- در اينجا مقصود بيان استفادهايست- كه فلسفه گاهى از مسائل علوم مىنمايد- و اين استفاده البته باين نحو نيست- كه پارهاى از مسائل علوم- در صف مسائل فلسفى قرار بگيرد- و يا آنكه مسئله فلسفى از مسئله علمى استنتاج شود- بلكه باين نحو است كه فلسفه از مسائل علوم- مسئله ديگرى كه جنبه فلسفى دارد انتزاع مىكند- .
در اينجا لازم است معناى انتزاع- و فرق آن با استنتاج بيان شود تا معلوم گردد- كه مسئله فلسفى نه عين مسئله علمى است- و نه مستنتج از آن بلكه منتزع از آن است- .
استنتاج استنتاج در جائى گفته مىشود- كه ذهن از يك حكم كلى يك حكم جزئى نتيجه بگيرد- و باصطلاح از كلى به جزئى پى ببرد- مثلا پس از آنكه بر ما ثابت شد- هر موجود طبيعى فنا پذير است نتيجه مىگيريم- پس درخت هم كه موجود طبيعى است فنا پذير است- و اگر بخواهيم ترتيب منطقى بدهيم- اينطور مىگوييم درخت موجودى است طبيعى- و هر موجود طبيعى فنا پذير است- پس درخت فنا پذير است- و اگر درست دقت شود معلوم مىشود- كه علم به جزئى از علم به كلى زائيده شده است- و مولود و نتيجه آن بشمار ميرود- .
و البته هيچگاه ممكن نيست- مسائل فلسفه از مسائل علوم استنتاج شود- زيرا نتيجه دهنده از نتيجه داده شده بايد كلىتر باشد- و حال آنكه مسائل فلسفى خود كلىترين مسائل است- زيرا موضوع آنها وجود مطلق است- و وجود كلىترين موضوعات است- .
انتزاع انتزاع در اصطلاح فلسفه و روانشناسى- معمولا بيك عمل خاص ذهنى گفته مىشود- كه آنرا تجريد نيز مىتوان ناميد باين نحو كه- ذهن پس از آنكه چند چيز مشابه را درك كرد- آنها را با يكديگر مقايسه مىنمايد- و صفات مختص هر يك را- از صفت مشترك آنها تميز مىدهد- و از آن صفت مشترك يك مفهوم كلى ميسازد- كه بر همه آن افراد كثيره صدق مىكند-
نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 42