نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 41
گفتار بالائى را در چند جمله زير مىتوان خلاصه كرد- چنانكه ما در خواص و احكام اشياء- گاهى دچار خطا يا ترديد مىشويم- مثلا مىگوييم فلان تركيب فلان طعم را ندارد- با جزم يا ترديد در صورتى كه داشته يا بالعكس- همچنان گاهى در اصل بود و نبود اشياء- مبتلا بخطا يا جهل مىشويم- مثلا مىگوييم روح در خارج نيست يا بخت و شانس هست- پس روشن است كه سبك بحث- در دو مثال گذشته يكسان نيست- بلكه نخست بايد وجود شىءاى را اثبات كرد- يا او را مفروض الوجود گرفت- و سپس بخواص و احكامش پرداخت- .
آرى ما بيشتر اوقات پس از آنكه از راه كاوش علمى- به احكام و خواص موضوعى پى برديم- به چگونگى وجود نيز پى برده- و مى فهميم كه وجودش چگونه وجودى بوده- و با كدام علت مرتبط است- مثلا در طبيعيات بثبوت مىرسانيم- كه جزئى از ماده پروتون است- كه با حركت سريعه به گرد خود گردش مىكند- سپس مىگوييم پس حركت وضعى دورى در خارج داريم- .
روشن است كه اين سخنان دو قضيه است نه يكى- زيرا گفتار نخستين جزئى از ماده پروتون- و به گرد خود مىچرخد به برهان طبيعى و تجربه علمى متكى است- و گفتار دومى حركت دورى وضعى در
و اما اگر اين مسئله را در نظر بگيريم- كه آيا اصلا در خارج دايره وجود دارد يا نه- بلكه آنچه ما خيال مىكنيم دايره است- كثير الاضلاع است مربوط به فلسفه است- زيرا از بود و نبود دايره گفتگو كردهايم- نه از خواص و احكام آن- .
و يا مثلا اگر در باره جسم اين مسئله را طرح كنيم- هر جسم داراى شكل است- و يا هر جسم داراى تشعشع است- مربوط به علوم طبيعى است و اما اگر بگوئيم- آيا جسم شىء داراى ابعاد سهگانه در خارج وجود دارد- يا نه و آن چيزى كه ما آنرا جسم و داراى سه بعد حس مىكنيم- در واقع مجموعهايست- از ذرات خالى از بعد مربوط به فلسفه است
نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 41