نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم نویسنده : العلامة الطباطبائي جلد : 1 صفحه : 37
در هر يك از آنها كه تامل كنيم- خواهيم ديد كه يك يا چند موضوع را مفروض الوجود گرفته- و آنگاه به جستجوى خواص و آثار وى پرداخته و روشن مىكند- هيچيك از اين علوم نمىگويد فلان
مىخواهند- و عده ديگر بين اسلوب فكرى كه در فلسفه- مورد استفاده قرار مىگيرد اسلوب قياس عقلى- و اسلوب فكرى كه در ساير علوم- مخصوصا طبيعيات اسلوب تجربى- از آن استفاده مىشود فرق نمىگذارند- و انتظار دارند مسائل دقيق و عميق فلسفه را- كه جز با براهين مخصوص عقلى نمىتوان كشف كرد- در زير ذرهبينها يا لابلاى لابراتوارها پيدا نمايند- .
ولى با بيانى كه در متن شده و توضيحاتى كه داده مىشود- اين ابهام رفع مىشود- و آن انتظارات بيجا نيز خود بخود از بين ميرود- .
لفظ فلسفه كه ريشه يونانى دارد- سابقا بيك معناى عام گفته مىشد- كه شامل جميع معلومات نظرى و عملى بود- و تقريبا با لفظ علم مرادف بود- در ميان دانشمندان ما هم همين اصطلاح جريان داشت- لكن اخيرا از زمانى كه در پارهاى از علوم- اسلوب برهان و قياس عقلى- جاى خود را باسلوب تجربى داد- در اصطلاح دانشمندان لفظ علم و فلسفه- هر يك بمعناى جداگانه گفته مىشود- .
و بايد در نظر داشت- كه اصطلاحات دانشمندان جديد نيز- بحسب اختلاف نظرها و مسلكهايى كه در باب فهم- و عقل انسان و حدود توانائى قواى مدركه دارند- فرق مىكنند- .
معمولا آنانكه هم اسلوب تجربى- و هم اسلوب برهان و قياس عقلى را صحيح و معتبر مىدانند- بان رشته از مسائل كه محصول- تجربيات بشر است علم مىگويند- و بانها كه صرفا جنبه تعقلى و نظرى دارد فلسفه مىگويند- .
و چونكه حكمت اولى- كه سابقا يكى از شعب سهگانه فلسفه نظرى شمرده مىشد- و دانشمندان قديم آنرا از آن جهت كه- كاملا تعقلى و نظرى بود فلسفه حقيقى-و از آن جهت كه در اطراف كلىترين موضوعات- يعنى وجود بحث مىكرد- و مشتمل بر كلىترين مسائل بود آنرا علم كلى- و از آن جهت كه يكى از مسائل آن بحث از عله العلل- و واجب الوجود بود الهيات مىخواندند- و در يونان باستان بمناسبت خاصى كه- در خاتمه همين مقاله گفته خواهد شد- متافيزيك [1] خوانده مىشد- صرفا محصول قوه تعقل بشر است- و