كونين
عليه السّلام، پرده از روي عزم برگرفت، و صحابه را اعلام داد، كه به راي [1] نبوت بطرف روم مهيا باشيد، و سبب آن بود، كه وقت تابستان و موسم
گرماء حجاز بود، و لشكر اسلام بسيار، و عدد بي شمار، و در اطراف و اكناف
شام و روم قحط بود، و از مدينه تا تبوك كه مقصد بود، نود فرسنگ راه بود.
چون صحابه استعداد كردند، سيد انبياء عليه الصلاة و السلام، از مدينه بيرون
آمد با سي هزار مرد صحابي، ازين جمله ده هزار اسپ سوار و ده هزار شتر سوار
و هشت هزار پياده، علي را رضي اللّه عنه در مدينه خليفه فرمود، پس بجانب
تبوك روان شد، چون بران موضع رسيد، لشكر هرقل روم متفرق شده بودند، و از
تبوك خالد وليد را بجانب دومة الجندل [2] فرستاد و امير ايشان اكيدر
كندي [3] بود، و مصطفي خالد را فرمود: كه تو او را در شكارگاه خواهي
يافت، خالد در شب باو رسيد، و او را بگرفت، و بخدمت مصطفي آورد، چون او را
بخشيد جزيه قبول كرد و بازگشت، و سوره براءة من اللّه و رسوله [4] درين
سال نازل شد و ابو بكر و علي را رضي اللّه عنهما بجانب مكه فرستاد، بر
قافله مشركان تا اعلام دادند، و اللّه اعلم، اللهم صل علي محمد و علي آل
محمد و بارگه و سلم.
السنه العاشره من الهجره
اين را سنة الحج الوداع گويند، درين سال مصطفي عليه السّلام و التحيه
اسامه زيد را بزمين فلسطين فرستاد، تا كينه پدر را زيد حارثه [5]، باز
خواهد. چون آنجا رفت، آن زمين را نهب كرد، و آن مشركان را بسيار بدوزخ
فرستاد، و بلاد ايشان را بسوخت، و درين سال از جمله قبايل عرب فوج فوج
بخدمت مصطفي آمدن گرفتند، و اسلام قبول كردند، و او عليه السلام با جمله
حجرهاء خود كه امهات مؤمنين بودند، از مدينه بيست و پنجم ماه ذي القعده بر
عزيمت حج بيرون آمد، و با همه اهل بيت حج گذارد، و هدي بداد، و كعبه را
وداع كرد، و خطبه الوداع گفت. چون سال يازدهم درآمد، در آخر ماه صفر، زحمت و مرض بر ذات مبارك او
[1] اصل: كه راي. [2] اصل: دوته الجندل. [3]: اصل: اكرر، بقول بلاذري: اكيدر بن عبد الملك الكندي. [4] آيه اول سوره التوبه. [5] اصل: از زيد حارثه.