اين سال را سنة الاستيناس خوانند، درين سال پانزده لشكر به اطراف
فرستاده بود و سريه عرنيين [1] هم درين سال بود، و آن طايفه بيامدند، و
اسلام آوردند و هواي مدينه ايشان را سازوار نيامد، رنجور شدند، مصطفي عليه
الصلاة و السلام ايشان را بميان شتران فرستادند، تا در هواي باديه صحت
يافتند، پس نگاهبانان را شهيد كردند، و شتران را بردند، كور [2] بن
جابر الفهري را در عقب ايشان فرستاد، ايشان را بگرفتند، و دست و پاي ايشان
را ببريدند، و چشمهاء ايشان كور كردند، و در آفتاب بگذاشتند تا از گرما
بدوزخ رفتند. پس غزوه ذي قرد [3] بود، و شتراني كه عتبه حصين فراوي [4] برده بود، تعاقب كردند و بازستدند. پس غزوه حديبيه بود، در ماه ذي
القعده مصطفي عليه السّلام در خواب ديد كه به مكه آمدستي، بفرمود صحابه را
تا همه احرام عمره گرفتند، و با هفتصد صحابي از مدينه روي بمكه نهادند، و
شتران هدي را بردند [5]، چون به عسفان رسيدند بشر بن سفيان الكعبي پيش
مصطفي آمد، كه اهل مكه مستعد منع تو شدهاند، و خالد وليد، به كراع عميم [6] آمده است. مصطفي عليه الصلاة و السلام راه بجانب ورع بگردانيد، و
عثمان عفان را رضي اللّه عنه به نزديك مكيان فرستاد، كه ما بزيارت
آمدهايم، مكيان او را نگاه داشتند، و خبر به مصطفي رسيد، كه عثمان شهيد
شد، پس بفرمود: تا سعد را زندان كردند، و بر قتال قريش خبر دادند، و قريش
سهيل بن عمرو را بنزديك مهتر ما عليه السّلام فرستادند، كه عثمان در حياتست
درين [7] سال باز گرد! در سال آينده درين روز قريش مكه را خالي كنند،
تا خواجه و صحابه عمره قضا كنند، و ده سال صلح باشد، و هر كه از قريش
بمدينه آيد باز دهند، و هر كه از مدينه بمكه آيد، باز دهند، و هر كه خواهد
در عقد محمد آيد و هر كه خواهد از قبايل در عقد قريش آيد، و عهدنامه
بنوشتند، و مصطفي همانجا
[1] اصل: غزنين، الكامل: عرنيين، كه از بني عكل و بني عرنيه بودند [2] كذا، الكامل: كرز بن جابر. [3] اصل: مرود، و سهو كاتب است. [4] طبري و الكامل: عيينه بن حصن بن حذيفه بن بدر الفزاري. [5] اين كلمه را كرم خورده (براندند) نيز خوانده ميشود، در طبريست: و ساق معه الهدي. [6] كذا، طبري: كراع غميم، در هشت ميلي عسفان. [7] اصل: كه درين.