چون
دولت (و) سلطنت و مملكت فرماندهي سلطان اعظم، روي بتضاعف داشت، همه
شكستگيها جبر شد، و همه خستگيها مرهم يافت، و دوحه پادشاهي را بر شاخ بقاء
گلي نو شگفت، و شكوفه تازه بدميد [1]، و ميوه با نضارت بر بست، و در
بيست و نهم ماه رمضان سنه سبع و ستمائة، فيض فضل آفريدگار، اصل سلطاني را
از صدف شرفخاني، پسري بخشيد و چندان انعام از ان اكرام، بخاص و عام رسيد،
كه قلم محرر و تقرير دبير، حصر آن نتواند كرد [2]. ملك تعالي آن
بستان سلطاني، و چمن جهانباني (را) باشجار و اثمار بقا همواره آراسته
داراد. و در سلخ شوال همين سال، ملك تيرخان [3] سنجر با لشكر آراسته
بفرمان اعلي، به حضرت رسيد.
السنة الخامسه [4] عشر، سنه ثمان و خمسين و ستمائة
چون سال سنه ثمان و خمسين و ستمائة تجديد يافت [5]، آفتاب كامگاري از
مطالع بختياري بتازگي طالع [شد] و ماه جهانباني از برج كامراني لامع گشت،
سيزدهم صفر، خاقان معظم الغ خان [6] اعظم بر طرف جبال دهلي [7]، براي
دفع فساد متمردان ميو [8] كه ديو ازيشان در هراس باشد نهضت فرمود، و
بقدر ده هزار سوار برگستوان [دار] جرار، و مبارزان خونخوار، در موافقت ركاب
همايون او روان شدند، و ديگر روز غنايم بسيار، و مواشي بيشمار رسيد، شعاب
صعاب را نهب [9] كرد، و كوههاي حصين را بزد، هندوي بياندازه، در زير
تيغ بيدريغ غازيان آمد، و چون پرداخت اين تاريخ، بدين موضع رسيد، برين فتح و
غزو [10] نصرت خدا ختم شد.
[1] اصل: كلي نوشكوه تازه بشگفت، و ميوه [2] مط: كه بقلم محرر تحرير و دم قادر تقرير آن نيايد. [3] كذا في الاصل. مط: ملك تمر خان سنجر. راورتي: ملك تاج الدين سنجر تزخان، ايليوت: تمر خان [4] اصل: الخامس. [5] مط: چون سال نو شد آفتاب ... [6] اصل: الوخان. [7] راورتي: كوهپايه دهلي [8] مط: ميوات. راورتي: ميو، ميوره، ميواتي در عصر مغوليه ميوات شهرتي
داشت و بيدل گفته بود: صبح گلشن ميوات ياسمين بهار است، اين بوي يار ميآيد
جلوهگاه يا راست اين. [9] اصل: نصب كرد [10] مط: و غزا و نصرت.