اگر
در حيات امتداد، و در بقا تطويل و استعداد باشد، بعد ازين آنچه حادث شود
در قلم آيد، رجاء واثق (است) به جماعتي كه در (ين) طبقات و تواريخ نظر
كنند، و درين اخبار و حكايات تأمل نمايند، و شمهيي ازين احوال، و رمزي
ازين اقوال بسمع ايشان رسد، اگر هفوتي و يا زلتي و يا سهوي و يا سقطي در
خاطر عاطر و سمع جمع ايشان آيد، بذيل عفو [به] پوشند، و در اصلاح و تصحيح
كوشند، كه آنچه در تواريخ ما تقدم از قصص و اخبار انبيا و ملوك، مطالع
افتاده بود، نقل كرده شده است، و آنچه برأي العين در حضور مشاهده افتاده
[بود] نبشته آمد [1]. ملك تعالي دولت [2] (سلطان معظم شهنشاه اعظم
سلطان السلاطين) ناصر الدنيا و الدين (ابو المظفر محمود بن السلطان) را در
مسند تاجداري (و متكاي شهر ياري تا غايت حد امكان) [باقي و] پاينده داراد
[آمين] (و نويسنده و خواننده و جمع كننده اين طبقات را در دنيا و آخرت
نيكنام كناد. بمحمد و آله اجمعين). پايان جلد اول[1] مط: گشت. [2] اصل: دولت اسلام.