او
را بدست آورد، و غنايم بسيار بگرفت، از يك جنس اسپ يك هزار و پانصد سر،
بدست حشم اسلام افتاد، و ديگر غنايم را بدين قياس ميبايد كرد. چون بخدمت
درگاه پيوست، همگنان بدان فتوح شاديها كردند. رايات اعلي، روز پنجشنبه
يازدهم ماه ذي الحجه [1] سنه خمس، از ان بلاد مراجعت فرمود، و درين سفر
ملك جلال الدين مسعود شاه، كه مقطع قنوج بود، و برادر سلطان (به سعادت)
خدمت درگاه پيوست، و دست بوس اعلي (اعلاه اللّه) دريافت و بازگشت و لشكر
اسلام و رايات همايون منزل بمنزل بدار الملك [2] جلال آمد.
السنة الثالثة سنه ست (و) اربعين و ستمائة
روز چهارشنبه بيست و چهارم ماه محرم سنه ست و اربعين و ستمائة بدار
الملك جلال دهلي باز آمد، و شهر را آذين [3] بستند، و بدولت و سلطنت
بمقر پادشاهي بنشست، و ملك جلال الدين چون خدمت سلطان دريافت اقطاع سنبهل [4] و بداون او را شد و ناگاه خوف و هراس بدو راه يافت، از سنبل بر سمت
كوه سنتور [5] برفت، و سلطان معظم مدت هفت ماه در حضرت (دهلي) مقام
فرمود، تا ششم ماه شعبان سنه ست، رايات اعلي از دهلي بيرون آمد، و بر سمت
[و] اطراف جبال و صحاري غزوها فرمود، و امرا را باطراف نامزد كرد و بحضرت
بازگشت. و درين سفر دور ترا اتفاق نيفتاد و روز چهار شنبه نهم ماه ذي
القعده بحضرت باز آمد، و لشكرها، اسلام، بر سمت كوهپايه رتنپور [6]
برفت، و درين لشكر و مقام حضرت دو حالت [7] ظاهر شد: اول آنچه قاضي عماد
الدين شفورقاني [8] متهم شد [9] روز جمعه نهم ماه ذي الحجه در قصر
سپيد از قضا معزول شد، و از شهر بحكم فرمان در بداون [10] رفت. و ملك
بهاء الدين ايبك خواجه در حوالي حصار
[1] كذا في الاصل. مط: 11 ماه ذي القعده. راورتي: 12 ذي حجه 625 ه. [2] مط: بر سمت دار الملك [3] مط: آئين [4] مط: سنبل [5] مط: از سنبل و بداون بحضرت پيوست و سلطان .. راورتي: از سنبل و بداون
بر سمت لاهور رفت از راه سهو. پ: بر سمت كوهپايه و سهو رفت. [6] مط: كوهپايه رانه و تن پور. راورتي: كوهپايه ميوات و ورنتهپور. ايليوت: رن تمبهور [7] مط: دو حادثه [8] مط و اصل: شقورقاني. راورتي: شفورقاني يا شبورقاني، كه دو صورت آخرين درست است، چنانچه گذشت [9] مط: شده بود [10] مط: فرمان بطرف بداون روان شد، روز دوشنبه دوازدهم ماه ذي الحجه بسعي عماد الدين ريحان شهادت يافت و ملك.