آن جهانداريكه سقف چرخ از ايوان اودر علو مرتبت گوئي فروردين پوشش است فرق فرقد سادر است و دست و پاي دولتش [1]فرتاج است و نگين و زيب تخت و بالش است سكه را زالقاب ميمونش چه اندازه است فخرخطبه را از اسم همايونش چه پايه [2] نازش است راحت دلهاست روح عهد او با روح خلقبندگي دودمانش زانكه در آميزش است چاكر ايوان او هر جا كه ترك و تاجكي [3]بنده فرمان او هر جا كه هند و گبرش [4] است وارث ملك بحق ديدش ز سلطان شمس دين [5]هر كه را از انصاف در چشم بصيرت بينش است دولتش حساد را در هر زمان صد شيو نشت [6]صولتش احباب را در هر مكان صد رامش است گرچه بشگفتش [7] گل دولت ولي از صد يكيچون نهاليست او كه باغ [8] ملك او نوبالش [9] است تيغ زنگاريش چون شنگرف ريز آمد بطبع [10]شاخ و برگ نفس [11] و عمر دشمنان در ريزش است از نهيب زخم گر ز گاو سارش [12] بين كه چونراكب شير فلك در لرزه [13] و در تابش است تا نواي بزم ملكش راست شد زير او فتادحاسد اندر چنگ غم چون زير اندر نالش [14] است [1] كذا در مط، اصل چنين است: فرق فرقدساي دست و ضبط پاي دولتش. ارباب
ذوق بر خلاف ضبط مط و اصل اين مصراع را با دوم لف و نشر مرتب دانند و چنين
خوانند: (فرق فرقد ساور است و دست و پاي دولتش) و اين اقرب بصحت بنظر
ميآيد. [2] مط و پ: مايه. فرشته: پايه [3] مط: تازكي. پ: نازي تلفظ امروزه مردم افغانستان تاجك است، كه مطابق اصل است [4] مط: گبرش، اصل: اكدش. يكي از مآخذ مط: اكدش. پ: اكرش [5] مط: شمس الدين [6] كذا در اصل. مط: شومت است [7] اصل: نشگفتش كلي [8] پ: كه باقي [9] پ: مالش [10] كذا در اصل: مط و پ: مطيع [11] مط: برگ نقش عمر [12] پ: كافسر سارش [13] پ در كوزه [14] مط: زير زان در نالش. پ: مانند متن.