و يك بت بزرگ، چنانچه وزن او هم بتخمين زيادت از دو هزار مثقال زر صامت بود. محمد
بختيار و باقي حشم بدان بتخانه پناه جستند، و تدبير چوب و رسن (بجهت عماد)
مرزابه [1] و گذشتن از آب كردند، چنانچه راي كامرود را از نكبت و عجز
لشكر اسلام آگاهي افتاد، تمامت هندوي ولايت را فرمان داد: تا فوج فوج
ميآمدند، و در دور بتخانه ني نيزه بزمين فرو ميبردند و درهم ميبافتند،
چنانچه (بشكل) ديوارها ميشد. چون لشكر اسلام آن حال مشاهده كردند، با محمد
بختيار گفتند: كه اگر چنين بمانيم، جمله در دام (و قيد اين) كفار افتاده
باشيم، بطريقي خلاص بايد جست، باتفاق حمله كردند، و از آنجا [2] بيكبار
بيرون آمدند، و بر يك موضع زدند، و خود را راه كردند، و (از آن تنگنا)
بصحرا [رسيدند] و هندو (ان) در عقب ايشان چون بلب آب رسيدند منزل كردند، و
هر كس بقدر امكان براي گذشتن حيله ساخت ناگاه يكي از لشكريان اسپ را در آب
زد، بقدر يك تير پرتاب پاياب [3] بود، فرياد در ميان لشكر افتاد، كه
پاياب يافتند جمله خود را در دريا زدند [4] و هندو (ان) در عقب لب آب
بگرفت [5] چون ميان آب رسيدند غرقاب بود، همه هلاك شدند. محمد بختيار
با سوار معدود بقدر صد سوار يا كم و بيش از آب عبره كرد بحيل بسيار، و
ديگران همه غرق شدند. چون محمد بختيار از آب بيرون آمد جماعت كوچان [6] و
ميچان را خبر شد، علي ميچ [7] راهبر، قرابتان [8] (خود را) بر (ره)
گذر داشت، پيش آمدند و استقبال كردند و خدمتي بسيار آوردند، چون بديوكوت
رسيد، از غايت اندوه بيماري بر وي مستولي شد و بيش از شرم عورات و فرزندان
خلج كه هلاك شده بودند سوار نشد، و هر گاه كه سوار شدي، جمله خلق بر بام و
كوچها از عورات و اطفال فرياد ميكردند و دعاي بدو دشنام ميگفتند [بيش سوار
نشد] و در آن حادثه بسيار بر زبان او رفت[1] اصل: مررانه. مط و پ: مرزابه. [2] مط: و از آن بتخانه [3] اصل: باي آب [4] مط: در آب زدند [5] مط: بگرفتند. [6] اصل: كونجان و منجمان را. راورتي: كونج ميج [7] اصل: علي منج: راورتي: ميج. مط: مچ. [8] كذا در اصل و مط و پ. راورتي اين كلمه را به خويشاوندان و نزديكانKindsmen ترجمه كرده شايد اصل آن قرابتيان باشد.