responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 430

هر روز بامداد، در نخاس آن شهر بقدر يك هزار و پانصد اسپ فروخته شود، و تمامت اسپ تنكنه [1] كه بديار لكهنوتي ميرسد از ان موضع مي‌آرند راه ايشان بر دره‌ها باشد، و آن طريق در ان بلاد معروف است، چنانچه از بلاد كامرود تا بلاد تبت سي و پنج دره كوه است، كه از آن راه اسپان بزمين لكهنوتي آرند. حاصل الامر: چون محمد بختيار را مزاج آن زمين معلوم شد و حشم اسلام مانده (راه) و كوفته بودند، و در اول (روز) مبالغي شهيد و خسته شدند، بامراء خود مشورت كرد كه مراجعت بايد كرد، تا ديگر بار باستعداد تمام، بدين ديار آمده شود، چون باز گشتند، در تمام راه يك برگ كاه و يك شاخ هيزم نمانده بود. جمله آتش زده بودند بسوخته و جمله ساكنان آن شعاب و دره‌ها، از راه برخاسته بودند، و در مدت پانزده روز يك سير علوفه و يك شاخ كاه علف ستور (و اسپ) حاصل نشد همه اسپ مي‌كشتند و ميخوردند، تا چون بكوههاي زمين كامرود بسر [2] آن پل رسيدند، دو طاق پل را خراب ديدند، بسبب آنچه هر دو امير را با هم خصومت شده بود، و هر دو بخصومت يك ديگر، ترك محافظت سر پل و راه گرفته بودند، و هندوان بلاد كامرود آمده، و پل را خراب كرده.
چون محمد بختيار با لشكر بدان موضع رسيد، راه گذشتن نيافت، و كشتي موجود نبود متحير بماند و سرگردان گشت. اتفاق كردند، تا به موضعي مقام بايد كرد، و تدبير كشتي و مرزابه [3] بايد كرد، تا از آب عبره كرده شود، و در جوار آن موضع بتخانه نشان دادند، در غايت ارتفاع و حصانت، و عمارت آن بغايت خوب، و در آنجا بتان زرين و سمين بسيار موضوع
[1] كذا در اصل وپ. مط: اسپ تنگ بسته. متن راورتي: تنكهن. در حاشيه گويد: كه در نسخ ديگر تنكنه هم آمده و برخي آنرا تنگهن، تنين يا تنگن خوانده‌اند، كه به تنگ و تنگستهن كوههاي بوتان منسوب خواهد بود، اما ابو الفضل در آئين اكبري (ج عاص 94) نويسد كه در پايان بنگاله نزد كوچ اسپي پيدا ميشود ميانه تركي و گوت (نوع اسپ كوهسار شمالي هند) كه تا نكهن (تنگن) نامند، توانا و نيرومند بود، پس تنكنه متن هم شايد تنگنه يا تنگن باشد. اما تنگ بسته مط را راورتي در نسخ خطي خود نديده است.
[2] اصل: بس آن بل؟
[3] اصل: مررانه. مط و پ: مرزابه و كشتي. اين كلمه در اصل يكبار (مرراوه) هم آمده، در نسخ ماخذ مط مرزابه بود، در قاموس مفصل السنه شرقي كه براي «ايست انديا كمپني» نوشته شده، مرزاب كه جمع آن مرازيب است، به معني كانال و پيپ آب و كشتي كلان آمده، كه در همين معاني كشتي بمقصد متن است.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 430
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست