responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 43

خواهر مريم بنت عمران، و يحيي عليه السّلام و عيسي هر دو خاله زاده يك ديگر بودند. زكريا مهتر بني اسرائيل بود، در عهد خود صاحب فرمان و حافظ تورات و كافل مريم. چون مريم به مهتر عيسي حامله شد، جهودان مهتر زكريا را بفاحشي او نسبت كردند و قصد كشتن او كردند از پيش ايشان برفت. حق تعالي او را در ميان درخت جاي داد، شيطان جهود آنرا بدان درخت رهنمون كرد، تا زكريا را به آن درخت بدو نيم كردند. زكريا عليه السّلام از حضرت عزت درخواست فرزند كرد، باجابت نافذ گشت.

يحيي عليه السّلام‌

يحيي عليه السّلام ابن زكريا بود، چون مريم بكرامت فرزند بي پدر مشرف گشت، زكريا از حضرت عزت فرزند خواست اجابت آمد، علامت اجابت التماس نمود، خطاب آمد: كه نشان آنست، كه با قدرت و صحت در سه روز سخن نگويي مگر باشارت حق تعالي، او را يحيي كرامت كرده شد، حصور [1] با قدرت زن نخواست، و هرگز بزنان ننگريست، گناه نكرد و نه انديشيد. دران عهد ملكي دختري داشت باجمال، و زن آن ملك زال شده بود، ميخواست تا دختر خود را بجاء خود، در نكاح ملك آرد، مهتر يحيي منع كرد، دختر را بيار است، و ملك را مست كرد، و دختر را نزديك ملك فرستاد، و گفت: تا سر يحيي را پيش تو نيارد، ملك را دست ندهي. پس سر يحيي را ببريدند، و آن خون ميجوشيد، تا بخت نصر هفتاد هزار كس را بران خون بكشت تا بياراميد، و بعضي گفته‌اند:
ارطاجوس [2] مجوس ايشان را بكشت، و بروايتي رزين اشكاني يكي از ملوك طوايف بود. و اللّه اعلم بما في الغيبة [3] مستور.


[1] مرديكه با وجود قوت مردي بزن ميل نكند (منتخب).
[2] كذا في الاصل، ولي مسعودي (37- 1) و مجمل (219) صردوس.
[3] اين كلمه بسبب نم رسيدگي خوانده نمي‌شود، شايد غيبه باشد، يا عيبه بمعني جامه دان و ظرف چرمي كه دران رخت و سلاح گذارند (منتخب).
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 43
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست