ميگفت،
تا چون خلاص يافت، اندام مباركش نازك شده بود، حق تعالي به جهت صيانت او،
درخت كدو بر سر او بيافريد، تا در سايه آن قوت گرفت، و ميان قوم آمد، و
ايشان را شرايع آموخت، و اشعيا را بر سر آن قوم خليفه گردانيد، و او پادشاه
آن قوم شد، و او را از خلق عزلت جست، و روي بعبادت آورد تا آخر عمر، و
اللّه اعلم.
اشعيا عليه السّلام
اشعيا بن موص [1] قوم يونس مدت بيست سال بر دين حق تعالي بودند، تا
ملك ايشان كه صديق اشعيا بود برحمت حق پيوست، قوم بر اشعيا غوغا كردند و او
را بكشتند، حق تعالي عدوي قوي را بر ايشان گماشت تا همه را بكشت. و اللّه
اعلم بما لا تعلم و نعلم.
ارميا عليه السّلام
و هو باشية الملك [2] وهب روايت كرد: كه حق تعالي حكايت او ميگويد، قوله تعالي: او
كالذي مر علي قرية [3] بيت المقدس بود، كه بخت نصر خراب كرده بود، و در
بعضي روايات آن قصه مهتر عزيز است. و اللّه اعلم و هو سريع الحساب يوم
العقاب و النوائب.
دانيال عليه السّلام
دانيال دو بودهاند: اصغر و اكبر. دانيال اكبر بخواب ديده بود: كه خراب
شدن بيت المقدس، بر دست شخصي باشد، كه مادر او را بستر باك [4] نبود از
زمين بابل عراق، بنابرين ببابل آمد و طلب كرد، در ميان كودكان او را
دريافت، و او را جامه داد و بنواخت، و او را گفت ملك خواهي شد، و ازو خطي
بستد بامان خود و اقرباء خود و باز آمد، و برحمت حق پيوست. چون بني اسرائيل
زكريا را بكشتند، سنحاريب [5] ملك بابل بود، بخت نصر را بزرگ گردانيد، و
بشام فرستاد. و بروايت اهل عجم، بهمن بن اسپند يار او را فرستاده بود، تا هفتاد هزار كس را
[1] تورات: اشعيا بن اموص، گزيده (ص 56) شعيا بن راموص از نسل سليمان (ع). [2] اين كلمه خوب خوانده نميشود، ميرخواند گويد: «حكومت بني اسرائيل بر
ناشيه بن اموص و نبوت بر ارميا قرار گرفت». شايد نزد مولف كتاب ناشيه و
ارميا يك شخص باشد، و كاتب آنرا سهوا باشيه بباي موحده نوشته باشد. [3] قرآن، البقره 259. [4] اين جمله بدو صورت خوانده ميشود، اول بستر پاك، بطور صفت و موصوف،
كه شايد بيان فقر و پريشاني مادر بخت نصر باشد كه مورخان ديگر هم به فقر وي
اشارت كردهاند. دوم: كه مادر او را به ستر باك نبود. چون در املاي قديم
بين باي موحده و مثلثه فرقي نيست، بنابر ان به هر دو صورت ميتوان خواند. [5] اصل: سخاريب ولي باتفاق مورخان: سنحاريب.