responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 41

ميگفت، تا چون خلاص يافت، اندام مباركش نازك شده بود، حق تعالي به جهت صيانت او، درخت كدو بر سر او بيافريد، تا در سايه آن قوت گرفت، و ميان قوم آمد، و ايشان را شرايع آموخت، و اشعيا را بر سر آن قوم خليفه گردانيد، و او پادشاه آن قوم شد، و او را از خلق عزلت جست، و روي بعبادت آورد تا آخر عمر، و اللّه اعلم.

اشعيا عليه السّلام‌

اشعيا بن موص [1] قوم يونس مدت بيست سال بر دين حق تعالي بودند، تا ملك ايشان كه صديق اشعيا بود برحمت حق پيوست، قوم بر اشعيا غوغا كردند و او را بكشتند، حق تعالي عدوي قوي را بر ايشان گماشت تا همه را بكشت. و اللّه اعلم بما لا تعلم و نعلم.

ارميا عليه السّلام‌

و هو باشية الملك [2] وهب روايت كرد: كه حق تعالي حكايت او ميگويد، قوله تعالي:
او كالذي مر علي قرية [3] بيت المقدس بود، كه بخت نصر خراب كرده بود، و در بعضي روايات آن قصه مهتر عزيز است. و اللّه اعلم و هو سريع الحساب يوم العقاب و النوائب.

دانيال عليه السّلام‌

دانيال دو بوده‌اند: اصغر و اكبر. دانيال اكبر بخواب ديده بود: كه خراب شدن بيت المقدس، بر دست شخصي باشد، كه مادر او را بستر باك [4] نبود از زمين بابل عراق، بنابرين ببابل آمد و طلب كرد، در ميان كودكان او را دريافت، و او را جامه داد و بنواخت، و او را گفت ملك خواهي شد، و ازو خطي بستد بامان خود و اقرباء خود و باز آمد، و برحمت حق پيوست. چون بني اسرائيل زكريا را بكشتند، سنحاريب [5] ملك بابل بود، بخت نصر را بزرگ گردانيد، و بشام فرستاد.
و بروايت اهل عجم، بهمن بن اسپند يار او را فرستاده بود، تا هفتاد هزار كس را


[1] تورات: اشعيا بن اموص، گزيده (ص 56) شعيا بن راموص از نسل سليمان (ع).
[2] اين كلمه خوب خوانده نمي‌شود، ميرخواند گويد: «حكومت بني اسرائيل بر ناشيه بن اموص و نبوت بر ارميا قرار گرفت». شايد نزد مولف كتاب ناشيه و ارميا يك شخص باشد، و كاتب آنرا سهوا باشيه بباي موحده نوشته باشد.
[3] قرآن، البقره 259.
[4] اين جمله بدو صورت خوانده مي‌شود، اول بستر پاك، بطور صفت و موصوف، كه شايد بيان فقر و پريشاني مادر بخت نصر باشد كه مورخان ديگر هم به فقر وي اشارت كرده‌اند. دوم: كه مادر او را به ستر باك نبود. چون در املاي قديم بين باي موحده و مثلثه فرقي نيست، بنابر ان به هر دو صورت ميتوان خواند.
[5] اصل: سخاريب ولي باتفاق مورخان: سنحاريب.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 41
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست