وزير
غزنين بود و پادشاه نشان، با او در حدود گيلان و مرغ نوله [1] مصاف
دادند، لشكر او منهزم شد، سلطان علاء الدين آتسز [2] پادشاه عالم و
عادلپرور بود، كتاب مسعودي در فقه محفوظ او بود، و در تقويت علما و تربيت
خانواده اهل علم جدي بليغ ميفرمود و هر كه را از ابناء علما مجتهد مييافت
(به) نظر عاطفت خودش مخصوص ميگردانيد. و چون بتخت نشست ملك علاء الدين
(محمد) را از حصار اشيار غرستان [3] مخلص كرد، و بسبب قتل عمر سليمان
باز بقلعه بلروانش [4] باز داشت و مدت چهار سال ملك راند تا ملك نصير
الدين حسين امير شكار، از غزنين باز آمد [5]، در ميان غور با او مصاف
كرد، در حدود جرماس [6] بر ميمنه سلطان علاء الدين، ملك قطب الدين حسين
[بن علي ابي] علي بود [7] و حمله كرد، بر ميسره ملك نصير الدين حسين،
(و) لشكر غزنين را بشكست و هزيمتي را تعاقب نمود [8]، و ملك نصير الدين
(حسين) بر قلب سلطان حمله كرد، سلطان را نيزه زد، و تركي از لشكر غزنين
سلطانرا (بر سر) گرزي زد، چنانچه هر دو چشم مباركش بيرون افتاد [9] (و
از اسپ در افتاد، ملك نصير الدين حسين بر زير سر سلطان سوار بايستاد) ملك
قطب الدين از عقب هزيمتي باز آمد، و بر ملك نصير الدين حمله كرد و سلطان را
باز استد [10] و بطرف خطه سنگه برد، و در راه سلطان برحمت حق پيوست، و
او را در جوار اسلاف ملوك خاندان شنسبانيان دفن كردند عليه الرحمه. مدت ملك
او چهار سال بود (و كسري) و چون او درگذشت، پسران او [11] متفرق شدند،
ملك فخر الدين مسعود به غرستان [12] آمد به قلعه سناخانه [13] و مدتي
آنجا بود، و ملك نصير الدين محمد بقلعه بندار غرستان [14] بالا رفت، و
مدتي آنجا بود، و پسر كهتر او جمشيد نام در حادثه كفار مغل بولايت
هريوالرود، در دره چشت آب [15] شهادت يافت[1] مط: بحدود كيدان و مرغ نوله. راورتي كذا [2] مط: اتسر راورتي: اتسز [3] مط: اشار غرجستان مخلص فرمود [4] اصل: بلرواتش [5] مط: لشكر آورد. [6] اصل: حرماس [7] راورتي ملك قطب الدين حسين بن علي ابي علي [8] مط: كرد. [9] مط: مباركش از جا بخاست. راورتي: از جاي برخاست- يا: بيرون افتاد [10] مط: بستد [11] مط: پسرانش [12] مط: غرجستان [13] مط: ستاخانه. راورتي: سناخانه، ستاخانه. پ: ستاخانه [14] مط: بندار غرستان. راورتي كذا. اصل: بندو غرستان [15] اصل وپ: جست آب. مط: خشت آب راورتي كذا، شايد دره چشت او به باشد.