آرام
گرفت و علي شاه محبوس ماند، فتنه ديگر را تدبير كردند و مرد بسيار در
صندوقها بنشاندند باسم آنچه [1] خزانه از بيرون (در) شهر ميآرند (تا در
شهر فتنه ديگر كنند) يكي از ميان ايشان كه اين انديشه فاسد كرده بودند
بيامد و باز گفت. صندوقها را بر در شهر بگرفتند، چهل و پنج مرد ازيشان بدست
آمد، سه تن آن بودند، كه كشندگان سلطان بودند، عليه الرحمه، هر سه تن را
مثله كردند و بكشتند و دو تن را از كوه در انداختند (و چهل كس را در پاي
پيل انداختند) و بغوغا بكشتند عفا اللّه عن الجميع. و بعد از ان ملك حسام
الدين محمد ابي علي جهان پهلوان، از فيوار و كاليون [2] بخدمت آمد، و
چون مدت سه ماه از ملك بهاء الدين سام بگذشت سلطان علاء الدين اتسز [3]
حسين بخدمت سلطان محمد خوارزمشاه بود، از خدمت او بجهت ضبط ممالك غور مدد
طلبيد، ملك خان هرات، كه او را در اول عهد (دولت) خوارزمشاه، امين حاجب لقب
بود، و او ترك عجمي [4] بود قاتل محمد خرنك، از خراسان نامزد (مدد)
[ملك] علاء الدين آتسز [3] [حسين] شد ملكخان با حشم خراسان، بمدد سلطان
علاء الدين آتسز عزيمت ضبط فيروز كوه كردند، چون (به) حوالي فيروز كوه
رسيدند، ملوك غور و امرا گفتند [5]: كه علي شاه را از حبس بيرون بايد
آورد، و اعزاز تمام واجب داشت، تا باسم او بعضي لشكر خوارزم بموافقت آن [6] حضرت رغبت نمايند، و او نيز چون خصم برادر است، در موافقت اين دولت با
لشكر خراسان كار زار كند، علي شاه را مخلص گردانيدند [7]، و امرا را
نامزد اطراف شهر كردند، ملك قطب الدين حسين بن علي بن ابي علي، و امير
عثمان خرفش [8] و ديگر امرا با حشم نامزد [سر كوه ميدان شدند و امير
عثمان مرغني كه سر جاندار بود با فوجي از حشم نامزد] سر كوه آزاد شدند و
ديگر امراء چون محمد عبد اللّه، و غوري سلمني [9] نامزد دروازه ترائين [10] شدند، روز پنجشنبه تمام روز بر اطراف شهر و كوهها جنگ قايم شد[1] مط: آنكه [2] مط: كاليوان [3] مط: اتسر. راورتي: اتسز [4] مط: ترك شجاع [5] مط: و امراي غور تدبير كردند كه [6] مط: اين [7] مط: كردند [8] اصل: حرقش، راورتي: جرفش خرفش، حرفش [9] مط: عبد اللّه غوري سليمان و عمر سليمان نامزد. در يكي از نسخ: غوري شلمتي يا سلمي. [10] در يكي از نسخ: ترائبني.