ملحدستان
و قهستان برد، و بدر شهر قاين رفت و بطرف جناباد قهستان كشيد و قلعه كاخ
جناباد فتح كرد و غزو بسيار و جهاد بيشمار بجاي آورد و بغور باز آمد. چون
سلطان غازي معز الدين شهادت يافت، سلطان غياث الدين محمود (بن) محمد سام از
بست كه اقطاع او بود بزمين داور آمد و ملوك و امراء غور بخدمت (سلطان)
محمود طاب ثراه پيوستند و روي بحضرت فيروز كوه نهاد [ند] ملك علاء الدين از
فيروز كوه به غرستان [1] آمد، و چون به سر پل مرغاب رسيد، سپهسالار
حسن عبد الملك در عقب او برسيد، و او را باز گردانيد و بفرمان محمود او را
در قلعه اشيار غرستان [1] محبوس گردانيد چون محمود شهادت يافت و ملك غور
به سلطان علاء الدين اتسز حسين [2] رسيد، ملك علاء الدين را از قلعه
اشيار [غرستان] مخلص گردانيد، و بفيروزكوه آورد، و (او را) اعزاز فرمود، تا
او سپهسالار عمر سليمان را بجهت خون پسر خود (ملك ركن الدين محمود) بكشت،
و (سبب آن بود كه چون) ملك علاء الدين در عهد محمود سام [چون] گرفتار شد،
پسرش ملك ركن الدين ايرانشاه [3] محمود عليه الرحمه بطرف غزنين رفت، و
او پادشاهزاده بس بزرگ بود و فضل (بسيار و علم) و عقل بكمال داشت و بشهامت
و جلادت موصوف بود، از غزنين بطرف گرمسير آمد و از آنجا بغور رفت و خلق
كشي [4] كه متمردان غور ايشان بودند، بقدر پنجاه (هزار) مرد، با او جمع
شدند، و غياث الدين محمود از فيروزكوه با مقدار پانصد سوار قلب و پياده دو
سه هزار بيرون آمد، و ميان ايشان مصاف شد و هزيمت بر غوريان افتاد و ملك
ركن الدين به هزيمت بغزنين [باز] رفت، و باز بطرف گرمسير آمد و خداوند زاده
سيف الدين تمراني او را بگرفت و بخدمت سلطان محمود آورد، سلطان او را در
وثاق امير حاجب عمر سليمان محبوس فرمود و روزي كه سلطان شهادت يافت، بندگان
ترك محمود غوغا كردند، و يكي را كه[1] مط: غرستان، غرجستان [2] مط: اتسر [3] اصل: اوبرانشاه [4] كذا. اكنون كسي گويند كه در چخچران مربوط هرات واقع است: در جاي ديگر اين كتاب كسي و كشي هر دو وارد است.