نام او امير منكورس زرد [1] بود بفرمودند، تا ملك ركن الدين محمود را شهيد كرد. كاتب
اين حروف چنين (مي) گويد: كه من در سن هژده سالگي بودم، در شهور سنه سبع و
ستمائة، بر در سراي سلطان، در حضرت فيروزكوه، چنانچه كار جوانان باشد،
بنظاره استاده بودم، كه امير منكورس زرد سوار بيامد و توبره خونچكان در
دست آويخته سر ملك ركن الدين (طاب ثراه) دران توبره نهاده بود، بسراي سلطان
در رفت [2]. عفا اللّه عنهم. بسر غرض باز آئيم: در عهد سلطان علاء
الدين آتسز [3] حسين چون علاء الدين محمود فرصتي يافت، امير عمر سليمان
را بگرفت كه در خون پسر من توسعي نمودي و او را شهيد كرد در شب. بامداد چون
علاء الدين آتسز [3] را معلوم شد، و امراء غور مستغاث كردند، علاء
الدين اتسز فرمان داد: تا ملك علاء الدين محمد را كرت دوم به قلعه بلروان
غرستان [4] حبس كردند عليه الرحمه. باقي خبر او در اواخر اين طبقه گفته
شود، كه چون كرت دوم بتخت فيروز كوه آمد حال او بكجا رسيد. و اللّه اعلم
باحوالهم و السلام.
التاسع عشر السلطان غياث الدين محمود بن محمد سام الشنسبي [5] (تغمده اللّه برحمته)
سلطان غياث الدين محمود، بن سلطان غياث الدين محمد سام طاب ثراهما
پادشاه نيكو اخلاق و معاشر [6] و طيب و عيش بر طبيعت او غالب بود، چون
سلطان غياث الدين محمد سام (پدرش) برحمت حق پيوست او را طمع آن بود: كه عمش
سلطان معز الدين غازي [7]، تخت پدر بدو سپارد
[1] اصل: ملكورش. مط: منكوزرد بود. بفرستادند. پ: منكورس زرديو. متن راورتي: منگبرس زرد. در نسخ وي: منگورش، منكورس، منكوش، كلمه ما بعد: زرد، زود، زود سوار [2] مط: درون رفت [3] مط: اتسر. پ: عنبر [4] مط: بلروان غزستان. راورتي: غزجستان. اصل: بلوران غرستان. پ: كذا. [5] راورتي: سلطان غياث الدين محمود بن غياث الدين محمد بن بهاء الدين سام شنسبي. گزيده: محمود بن محمد بن سام بن حسين [6] مط: و معاشرت و طيب. [7] مط: عمش سلطان غازي معز الدين تخت.