حزقيل بن خالد بن نوايم بن عربا بن مواصا بن وراس بن احراما بن يوساقط
بن ساسان بن راحيم بن سليمان بن داود عليه السّلام، و قيل حزقيل بن نورا. و
مادر او را نحته نام بود، و او پيغامبر بود، بر سر قومي كه سي و اند هزار
كس بودند، كه آن پيش عدو برفتند. حق تعالي بفرمود تا جان همه را به يكبار
برگرفتند، و پيغامبر دعا كرد، زنده گردانيد.
اشمويل
بن هلقاشا [2] پيغامبر بني اسرائيل، قوم او ازو درخواست كردند، كه ما
را ملكي بايد كه ما بقوت او با عمالقه جهاد كنيم، حق تعالي طالوت ملك را
بر ايشان ملك گردانيد، و تابوت را كه عصاء موسي و هارون در آنجا و ريزهاي
الواح موسي، و يك طاس زرين و سكينه صورتي بر هيأت بزرگواري از بني اسرائيل [3] و مشركان بفرمان برده بودند باز آوردند، و در مصاف او طالوت مر جالوت
را بكشت، و اين طالوت از سبط سام بود. و اللّه اعلم.
خضر بن ايليا بن ملكا بن قالع بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح عليه
السّلام بود، و پدر او پادشاه بود، و بعضي گويند: خضر بن عاميل از فرزندان
ابراهيم عليه السّلام بود. و بروايت ابو حذيفه، خضر را نام ارميا بود [5] حق تعالي او را در آخر عهد
[1] اصل: حرقيل. مجمل (ص 205) حزقيل ابن العجوز. طبري (ص 323) حزقيل بن بوذي تورات: حزقيال. مسعودي (31- 1) حزقيل. گزيده: حزقيل بن بوري از نسل لاوي. [2] مجمل: (ص 207) پسر با لي بن علقمه. طبري (330- 1) شمويل بن بالي بن
علقمه بن يرخام ابن اليهود بن تهوبن صوف. مسعودي (32- 1) شمويل بن بروحان
بن ناحورا گزيده (51) اشمويل بن هلقاما بن روهام بن يهود بن برحو بن صوف. [3] در اين جا عبارت پريشانست، و شخصي در متن بر كلمه هيأت علامتي گذاشته
و در حاشيت (طابوت) نوشته است، كه مقصدي از آن بدست نميآيد، شايد مطلب از
هيأت بزرگواري همان هيكل مقدس باشد، ولي سكينه آنست كه طبري گويد: طست من
ذهب يغسل فيها قلوب الانبياء اعطاها اللّه موسي. [4] طبري: اسمه بليا بن ملكان بن فالغ مجمل: خضرا ليسع است، نام او ايليا بن قالغ. مسعودي: الخضر بن لمكان بن فالغ. [5] طبري: اورميا ابن خلقيا و كان من سبط هارون بن عمران.