لوط بن هارون بن آزر، برادر زاده مهتر ابراهيم بود عليه السّلام چون
ابراهيم بزمين فلسطين ساكن شد، حق تعالي او را به چهار باره شهر فرستاد،
بروم و داد و رما و صدايم [1] از زمين فلسطين، و دران زمين قحط بود، در
اين سال خصب [2] شد. غرباء روي بدان شهرها نهادند و جماعتي اين فعل شنيع
آغاز كردند: حسن روايت ميكند، كه با مردمان مباشرت ميكردند. لوط ايشان را
بفرمان منع كرد، باز نهايستادند، حق تعالي جبرئيل را فرمان داد، تا آن
شهرها را به پر [3] خود بركند، و نزديك آسمان برد، و از آنجا آتش در
ايشان افتاد، و همچنان باز گونه بزمين آمدند، و زيروزبر شدند، و مهتر لوط
عليه السّلام، با فرزندان خود، مگر زن، بخدمت ابراهيم پيوست، و اللّه اعلم
بالصواب و اليه المعاد و المآب.
ايوب الصابر من ابناء عيص
ضحاك روايت ميكند: كه او را ايوب بن موص بن عيص بن اسحاق [4] عليه
السّلام گفتندي، داماد مهتر يعقوب بود، وليا دختر يعقوب در حكم او بود، و
مادر ايوب دختر مهتر لوط بود، و دوباره حوران و سه [5] از ان او بود، و
مال بسيار داشت و مويش بيشمار، سيزده فرزند داشت، و يك هزار غلام. ناگاه
خداي تعالي او را ببلاء جذام مبتلا كرد، و تمام مال و مويشي و فرزندان او
هلاك شدند، مگر زن او دختر مهتر يعقوب كه خدمت او ميكرد، و درين بلاء هفت
سال و هفت ماه و هفت روز، و هفت ساعت بماند.
[1] كذا في الاصل، طبري (ص 343- ج 1) صبعه، صعره، عمره، دوما، سدوم. مجمل
(ص 191) صفحه، صعوه، عمره، دوما، سدوم. تورات (تكوين): سدوم، عموره، ادمه،
صبوييم، صوعر گزيده (ص 35): صنعه، صعوه، عمره رويا، سدوم. [2] خصب: بكسر اول و سكون دوم، فراخي عيش و بسياري گياه (منتخب). [3] مطابق به املاي قديم (بر) يك نقطه دارد، شايد پر باشد بپاء پارسي. [4] طبري: ايوب بن اموص بن رعويل (راح) بن عيص. مسعودي: ايوب بن موصن بن رزاح بن رعوايل بن عيص. [5] كذا في الاصل: ياقوت گويد: دير ايوب قريه بحوران من نواحي دمشق، ولي
شهر ديگر قرار ضبط طبري ثانيه باشد، كه در اين جا (سه) آمده.