و
به محيطي رسيده نميتوانستم كه در آنجا كتب و مآخذ لازمه بسهولت مهيا
گردد، بنابر آن با وضع موجوده بساختم، و كار خود را (با وجودي كه ناقص
خواهد بود) دوام دادم. در مدت پنج سالي كه باين كار مشغول بودم، وظايف
اداري و علمي ديگري هم داشتم، كه بايد آنرا بسر رسانم و مجبور بودم، كه در
خلال اين كار، چندين جلد كتب ديگر را بنويسم، و نشرات پنبتو تولنه (اكاديمي
افغان) را ملاحظه و رسيدگي كنم، و هم امور اداره و دروس تاريخ زبان
فاكولتهء ادبيات را حاضر گردانم، [1] بنابران هفتهها و ماهها اين كار
معوق ميماند، و بعد از آنكه فرصتي بدست باز ميآمد تجديد ميشد، و شبها
اندرين كار «متجافي عن المضجع» بودم، و روز اندر پي كتاب و مأخذي ميگشتم. چنانچه
خوانندگان محترم كتاب ميبينند، با نبودن كتب لازمه، در حواشي صفحات بسي
از مشكلات را تا جائي كه مقدور و ميسور بود، حل كردم، و برخي از مواد تشريح
طلب را هم در پايان كتاب بصورت تعليقات علي حده درآوردم، و در حل اسماي
بلاد و اماكن از معلومات بومي و كتبي كار گرفتم، با وجود آن هم اگر زلتي و
خطايي، يا كوتاهي در كار من باشد، از خوانندگان دانشمند پوزش ميطلبم، و
تكميل كار خويشتن را به همت علماء و دانشوران ديگر ميگذارم، زيرا: «اين
توشه بمن گر نبود با دگري هست.» در پايان سخن اين را زيادت ميكنم: كه در
تحرير متن كتاب، حتي المقدور كوشيدهام، كه صورت كلمات و عبارات مؤلف عينا
حفظ شود، و در آن تحريفي بعمل نيايد، و در آنجايي كه مجبور بودم، براي
تكميل مقاصد عبارتي را بيفزايم، در ذيل صفحات اشارت كردهام، و روا
نداشتهام، كه انشاي استادي بعبارات محدث آلوده گردد، و مراعات حفظ امانت
ادبي نشود. همچنان در نگارش شرح احوال و آثار مؤلف كه قسمت بزرگ تعليقات را
تشكيل ميدهد، به نوشتههاي خودش استناد كردم، و هر قدر معلوماتي كه در دست
بود، در آنجا فراهم آوردم، و اينك كتاب «طبقات ناصري» را بدوستداران دانش و
ادب اهداء ميكنم. جوي شير- كابل، 15 برج جدي 1325 عبد الحي حبيبي قندهاري[1] از اوايل 1320 ش نا اواخر 1325- كه در كابل رئيس فاكولته ادبيات و
اكاديمي افغان بودم و مسئوليتهاي اداري و علمي داشتم، ترتيب اين كتاب
سردست بود.