و
رسم بلاد نيمروز آن بوده است در قديم كه قبايل را با هم قتال و مخاصمت
بودي و هيچكس در شهر و روستا، بي سلاح تمام نرفتي. چون عهد دولت بدو رسيد
از هر قبيله گروگان بستد، و در قلاع مقيد فرمود، تا در هر قبيله كه خوني
بناحق ريخته شدي، مهتر آن قبيله را بدان حادثه مواخذه فرمودي. بواسطه آن
قتال از ميان قبايل بر افتاد، و ملك شمس الدين بهرامشاه دو كرت بغزو قهستان
ملاحده رفت و جهاد بسيار كرد، و امام شرف الدين احمد فراهي كه ملك الكلام
عصر خود بود، اين قطعه در تهنيت آن فتوح گفت، قطعه: همايون و فرخنده بر اهل گيتيمبارك رخ و شاه فرخ نژاد است ز يمن يمين و ز يسر يسارشجهان پر ز آئين و انصاف و داد است شه نيمروزي! و در روز ملكتخجسته هنوز اول بامداد است ازين حرب كاندر قهستان نموديروان محمد ازين حرب شاد است بمان در جهان تا جهان را طراوتز آب و زنار و زخاك و زباد است نماند
فراموش بر ياد خسروثناء «فراهي» اگر هيچ باد است و چون مدتها ملك راند و
حادثه كفار مغل خراسان را خراب كرد و ممالك اسلام بر افتاد، قلعهايست در
حدود نيه [1] آن بلاد، كه آنرا قلعه شهنشاهي گويند و برادرزاده ملك يمين
الدولت پسر ناصر الدين عثمان آن قلعه را بملاحده قهستان فروخته بود، و در
تصرف ايشان بود، و درين وقت ملك يمين الدولت بهرامشاه رسولي فرستاد، و قلعه
شاهنشاهي را التماس نمود و گفت: اگر مضايقتي رود، زود لشكر بدان طرف آورده
شود. بدين سبب از طرف قهستان فدائي نامزد او شده، و در شهور سنه ثمان و
عشر و ستمائة، روز جمعه بوقت آنچه به نماز ميرفت، در ميان بازار چهار فدائي
از اطراف او در آمدند و او را شهيد كردند، عليه الرحمه، و اللّه اعلم.
السابع الملك نصرة الدين بهرامشاه
ملك يمين الدولة چون برحمت حق پيوست، اكابر و امراء نيمروز اتفاق كردند
[1] اصل: ينه، پ: نيه. راورتي: نه، و نيه صحيح است، زيرا حدود العالم
(نه) را از شهركهاي حدود خراسان در بحث سيستان آورده و در تاريخ سيستان
(نيه) هم ضبط شده.