راي
همه بر ملك تاج الدين حرب قرار گرفت، و او دران وقت شست ساله بود و از
فرزندان ملوك هيچ نبود، كه ملك را بشايستي. (بيرون شهر سيستان) [1]
موضعي است، كه در قديم الايام شهر آنجا بود. نام آن موضع حشوي [2]
گويند، و در شب (تمام مردم) [3] سيستان و اهل سيف آنجا جمع شدند، و
بامداد خروج كردند، و ملك شمس الدين را با هژده پسر شهيد كردند، و ملك تاج
الدين را بتخت نشاندند، و پدرش عز الملك در حيات بود، اما از دولت بينائي
محروم بود چون تاج الدين بتخت نشست و با خلق داد و عدل كرد، جمله در بيعت
آمدند و با سلاطين غور مبايعات [4] و مراسلات در ميان آورد، و خطبه باسم
سلاطين غور كرد، و در تربيت علما و توقير ضعفا جد بليغ نمود، و سنت ملك
تاج الدين بر سنت اسلاف خود اضعاف آن فرمود و فرمان داد: تا جمله مساجد
بخارا را مصلي بافتند بقدر هر يكي، و به بخارا فرستاد، و بجهت مسجد حرم و
كعبه معظم فرش و اواني بسيار فرمود، و پدر اين داعي سراج الدين منهاج دو
كرت در عهد دولت او بسيستان رسيد، يك كرت از جهت سلطان سعيد غياث الدين
محمد سام انار اللّه برهانه، برسالت رفت، و كرت دوم كه از حضرت پادشاه
بخدمت دار الخلافت الناصر لدين اللّه ميرفت بجانب مكران هم بسيستان گذشت، و
از ملك تاج الدين حرب عواطف فراوان ديد رحمة اللّه عليهم اجمعين. و ملك
تاج الدين در حيوة خود، پسر مهتر خود را ناصر الدين عثمان ولي عهد كرد،
چون ناصر الدين در گذشت، يمين الدين بهرامشاه را وليعهد كرده، و در اواخر
عهد عمر مكفوف البصر شد، و مدت شست سال ملك راند، و مدت عمر او صد و بيست
سال بود، و در سنه اثني و عشر و ستمائة در گذشت. و اللّه الباقي.[1] كلمات بين قوسين در (پ) نيست [2] كذا في الاصل بقرار نسخ راورتي حشنوي، حشوتي، خشودي، خشنودي، حسبو، حسنو [3] كلمات بين قوسين در اصل و پ نيست، از ترجمه انگليسي اضافه شد [4] مبايعه: خريد و فروخت يا عهد و ميثاق (منتخب).