و
تاجيك [1] بقتل رسانيد، و او را صيتي و نامي (از ان حاصل) شد، و ممالك
در ضبط او بود [2]، و مدت نه سال ملك راند، و در سنه احدي و اربعين و
اربعمائه برحمت حق پيوست، و مدت عمر او سي و نه سال بود، و اللّه اعلم
[بالصواب] [3].
السادس علي بن مسعود و محمد بن مودود بالشركه [4]
هر دو شاهزاده عم و برادر زاده را تركان و اكابر مملكت بتخت نشاندند [5] و هر كس كاري بر دست گرفت (و) چون ايشان را راي و تدبير و ضبط [6]
نبود، خلل بحال لشكر و رعايا راه يافت. بعد از دو ماه سلطان عبد الرشيد را
به تخت نشاندند، و ايشان را به قلعه باز فرستادند (و اللّه اعلم بالصواب).
السابع عبد الرشيد بن محمود
سلطان بهاء الدولة عبد الرشيد بن محمود بن تخت نشست در سنه احدي و
اربعين و اربعمائه، و او مرد فاضل و عاقل بود، و اخبار سماع داشت، و روايت
كردي [7]، (اما) قوت دل و شجاعت چندان نداشت. چون تبديل [8] و تحويل
مملكت متعاقب شد، سلجوقيان را از خراسان، طمع ملك غزنين افتاد، تخت خراسان
به داود [9] در رسيد، و الپ ارسلان پسرش لشكركشي پدر [10] شده عزيمت
غزنين كردند، الپ ارسلان از طرف طخارستان با لشكر انبوه در آمد پدرش داود
از راه سيستان به بست آمد. سلطان عبد الرشيد لشكر مستعد گردانيد و طغرل را
كه يكي از بندگان محمود بود، و در غايت جلادت برايشان سالار كرد، بطرف الپ
ارسلان فرستاد، در پيش دره خمار [11] الپ ارسلان را بشكست، و از آنجا به
[12] بست آمد بر سبيل تعجيل، چون با داود مقابل شد داود از پيش او
برفت، و او در عقب او بسيستان رفت، و بيغو [13] عم داود را بشكست. چون
چنين دو سه فتح او را برآمد بغزنين باز آمد
[1] مط: تازيك. [2] در بعضي نسخ خطي: و هر كه بخون پدر او متهم بود جمله را بكشت و بغزنين باز آمد، و اطراف ممالك پدر را ضبط كرد [3] در حاشيه مط اسماي اولاد مودود چنين است: منصور، محمد، سليمان محمود. اصل: ندارد [4] مط: با شركت هر دو [5] مط: بنشاندند [6] مط: و ضبطي [7] اصل: كردند [8] مط: تبديل [9] اصل: بدو رسيده بود [10] مط: لشكر كشي و بدره شده [11] ر: 21 [12] مط: بجانب بست [13] اصل: بيغر: مط و راورتي و راحة الصدور: بيغو.