نتوانستي
گشت، كه آن شير بشب پاسباني او كردي، تا وقتي بشكار رفت، و از شكار بيگاه
مراجعت فرمود و منزل دور بود، شب بمقام استراحت معهود نرسيد و در راه
بموضعي منزل كرد، غلامان فرصت يافتند او را شهيد كردند، و اين حادثه شب
پنجشنبه بيست و سيوم ماه جمادي الاخري [1] سنه احدي و ثلثمائه بود، او
را برگرفتند، و به بخارا آوردند، و امير شهيد لقب شد. و در اول حال كه پدرش
امير اسماعيل بن احمد برحمت حق پيوست، جماعت سپاه داران و اكابر و اشراف
مملكت به امير نصر احمد بن اسماعيل بيعت كرده بودند معارف را بدار الخلافت
فرستاد و از آنجا أمير المؤمنين المستكفي باللّه، او را عهد ولوا فرستاد، و
دولت و كار [2] مملكت را انتظام داده، و در سجستان معدل بن علي بن ليث
برادر زاده يعقوب و عمرو عصيان آورده بود [3] و فساد آغاز نهاده. لشكر
بدان طرف نامزد كرده بود، و معدل [4] را مقهور و عاجز گردانيده، و او را
اسير كرده و مقيد فرموده، و سجستان را به پسر عم خود كه بر وي اعتماد
داشت: ابو صالح منصور بن اسحاق بن احمد ساماني داده بود. بعد از آن اهل
سجستان عصيان آوردند، و منصور را بگرفتند و در قلعه ارگ محبوس گردانيدند، و
با عمرو بن يعقوب الليث بيعت كردند پس امير احمد اسماعيل لشكر نامزد كرد
كرت ديگر، و حسين علي مروا الرودي را بر ايشان امير فرمود، در شهور سنه
ثلثمائه به سجستان رفته بودند و عمرو يعقوب را محصر كرده بودند هفت ماه، تا
امان خواست بيرون آمد، و سجستان را به سيمجور دواتي [5] داده بودند.
درين وقت چون از خوابگاه جدا ماند شهادة يافت، و مدت ملك او شش سال و سه
ماه بود.
الخامس نصر بن احمد
دو پسر داشت: نوح و اسماعيل، چون امير شهيد احمد اسماعيل درگذشت جمله
امراء و سپاهسالاران و فايدان [6] و اشراف باتفاق علماء رحمهم اللّه
[1] گرديزي: 21 جمادي الاخري [2] اصل: از كار [3] اصل: برادرزاده عثمان يعقوب و عمرو آورده بود. پ و راورتي، مانند متن. [4] اصل: معدول [5] گرديزي: دوبت دار. ميرخوند و الكامل: دواتي و هو احمد بن سيمجور دواني [6] اصل: قايلان، پ: قابلان.