و
مثال در عهد ممالك خراسان، تا در تمام عجم او بزرگ گشت أمير المؤمنين
المعتضد فرمان فرستاد به امير اسماعيل: تا بلاد طخارستان و گرگان از دست
امير محمد زيد علوي كه در ضبط خود گرفته بود مستخلص گردانيد. امير اسماعيل
احمد هارون را بر مقدمه لشكر امير كرد و پيش فرستاد و ميان امير محمد زيد
علوي و امير اسماعيل مقاتله عظيم رفت، و امير محمد علوي شهادت يافت، و پسر
او زيد بن محمد العلوي رضي اللّه عنهم گرفتار گشت، او را بنزديك امير
اسماعيل آوردند، او را به بخارا فرستاد، و شرط اعزاز و اكرام بجا آورد و
فرمود: تا منزل بطرف مروت و خدمت و تبرك و علو همت، اسباب مهيا گرداند، و
أمير المؤمنين المعتضد [1] هم درين وقت برحمت حق پيوست، و پسر او أمير
المؤمنين المكتفي باللّه بخلافت نشست و امير اسماعيل را عهد و لواء فرستاد،
و نواحي عراق و ري و سفاهان و ديار طبرستان و گرگان همه با خراسان ضم كرد،
امير اسماعيل برادر زاده [2] خود ابو صالح منصور بن اسحاق ساماني را
ايالت ري داد، و پسر خود احمد بن اسماعيل را ايالت گرگان داد، و شب شنبه
چهاردهم ماه صفر سنه خمس و تسعين و مائتين برحمت حق پيوست، و او را امير
ماضي لقب شد. و مدت ملك او هشتاد سال بود، رحمهم اللّه و لمن دعي للمولف و
السلطان خلد اللّه ملكه. امير احمد سايس و ضابط بود، و بسبب حركتي چند
كس را از غلامان خود سياست فرمود و بكشت، بقيه غلاماني كه محرم بودند طالب
فرصتي شدند تا امير احمد را هلاك كنند، اما امير شيري داشتي آموخته، و آن
شير را شب بنزديك خوابگاه خود بستي، تا از خوف او هيچكس پيرامن تخت او[1] اصل: و أمير المؤمنين المكتفي بخلافت المعتضد هم درين وقت ... ترجمه راورتي و پ: مانند متن [2] اصل: برادر خود، ولي منصور برادر زاده اسماعيل است. پ و راورتي: مانند متن.