responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 196

و از راه حرم بخانه محمود آمد و چون بنشست، و سيم و زر در نظر محمود وراق نهاد محمود وراق چون آن حال مشاهده كرد، راتبه را گفت: اي راتبه! جامه دربر پوش، و استعداد خدمت امير كن! كه ترا به وي فروشم. چون كنيزك آن سخن بشنيد، گريه بر وي مستولي شد، چنانچه آواز او امير محمد طاهر شنيد، محمود گفت: اي راتبه! موجب بكا و تضرع چيست؟ (گفت): يا مولاي [1] هذا آخر امري و آخر امرك؟ آخر كار من و تو اين بود، كه در آخر كار، مرا از خود جدا كني محمود گفت: اين همه از عشق تو ميكنم، كه چون در دست من از مال چيزي باقي نماند (تا) تو آسوده باشي، ترا بحرم امير ميفرستم، كه تا باقي عمر در راحت گذاري! كنيزك جواب داد: اگر براي من ميكني مكن! قبول كردم باقي عمر براي تو، مال بكسب آنچه لايق عورات باشد، از متاع و دامني بافتن [2] حاصل كنم، و خود را و ترا بدارم. محمود وراق گفت: اگر چنين است من ترا آزاد كردم، و بزني به نوزده دينار و نيم مهر عقد كردم.
چون محمد طاهر اين مذاكره عشق وراق و كنيزك راتبه بشنيد، برخاست و دست بدامن جامه خود زد و گفت: هر چهار (ده) بدره سيم شما راست، و قال ما لكما ان افعلتما ذلك، فان المال لكما [3] كل اين مال شما را بخشيدم باقي عمر در راحت بگذرانيد و بازگشت، و ذكر سخاوت او باقي ماند.
حق تعالي دولت و سلطنت شهنشاه عالم ناصر الدنيا و الدين را باقي داراد.
و السلام علي الاسلام.
[1] اصل: ما مولاي. پ: بمولائي
[2] اصل: از مقناع ورا حاصل. پ: مانند متن. راورتي چنين ترجمه كرده از بافتن لچك و رداي زنانه:MANTLES ,COIFS . شايد اصل چنين باشد: از مقناع و ردا حاصل.
[3] اصل: و قال لكمان افعلتما ذلك فان المال لكما، پ: مانند متن.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 196
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست