بسم اللّه الرحمن الرحيم له السلطان و الديمومة ازلا و ابدا لا يشاركه في الالوهية احدا، و لم يتخذ ولدا. و الصلاة علي محمد و آله و لو قلنا بمثل الرمال عددا و مددا.
اين دو صفحه از تاريخ ابن هيضم نابي [1]، داعي ضعيف بحق محتاج منهاج سراج عفي اللّه عنه و عفاه در قلم آورد، تا اين صحايف لطايف، از نكت احوال صفاريان خالي نماند، رجاء بدعاء ناظران. راوي چنين ميگويد: كه يعقوب ليث و عمرو ليث و علي ليث و معدل ليث، چهار برادر بودند، پسران ليث صفار، كه مهتر رويگران سجستان بود، و والي سجستان از دست محمد طاهر امير خراسان ابراهيم بن الحصين [2] بود، و اين ابراهيم از دست خود خليفه به سجستان نصب كرده بود، اسم او صالح بن النصر [3]. و اين ليث صفار مرد متمول بود، و موالي و تبع بسيار داشت.

منهاج سراج چنين ميگويد: كه در شهور سنه ثلاث (عشر) [4] و ستمائة به سجستان رسيدم در عهد ملك نيمروز شاه غازي يمين الدين بهرام شاه بن ملك كبير تاج الدين حرب [5]، بن عز الملوك محمد نور اللّه حفرتهم [6]، موضعي ديدم در جنوب شهر سجستان، كه آنرا در طعام گويند بيرون شهر، كه آن موضع را ريگ گنجان [7] گويند. در جوار آن موضع بر سر بلندي قصري خرابست. جماعتي ثقات [8] چنين تقرير كردند: كه يعقوب ليث و برادران