responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 185

تا خزاين در تصرف آرند. مهتران لشكر غرور بخوردند، و لشكر را فوج فوج كرده، بهر شهر و قلعه فرستاد. ذو نواس بنزديك آن قلاع و شهرها كس بفرستاد كه در فلان روز ميعاد است، كه گاوان سياه بنزديك شما آيند همه را بكشيد! جمله آن حشم بدان ميعاد كشته شدند.
چون خبر به نجاشي [1] رسيد، هفتاد هزار مرد مقاتله نامزد ابرهه كرد و او را بفرستاد تا يمن را بگرفت، و خلق را هلاك كرد. ذو نواس چون دانست، كه طاقت مقاومت ندارد، سوار در بحر راند و خود را غرق كرد و ابرهه ممالك يمن بگرفت و در تصرف آورد، و ملك تبابعه به آخر رسيد. و از اول عهد الحارث الرائش تا بدين وقت بروايت مقدسي يك هزار و شش صد و شست سال بود [2]، و اين حال در عهد قباد بود پدر نوشروان. و اللّه العالم العادل.

الثاني و العشرون ابرهة الاشرم‌

بن الحسن الصباح [3] صاحب الفيل. چون ابرهة الاشرم بر ممالك يمن مستولي شد، جمله بلاد را خراب كرد، و خلق را هلاك گردانيد. زن و فرزند ايشان را اسير و برده كرد، و از جمله غنايم هيچ به نزديك نجاشي نفرستاد.
نجاشي لشكري نامزد كرد و بر سر ايشان مردي را امير گردانيد نام او ارباط [4]، تا يمن از دست ابرهه بيرون كشد. ميان ابرهه و ارباط مصاف شد و ارباط كشته شد. چون خبر به نجاشي رسيد، سوگند خورد به مسيح عليه السّلام كه خون ابرهه بريزد، و موي پيشاني او ببرد، و بر خاك يمن اسپ براند.
اين حال چون به ابرهه رسيد، خوف بر وي غالب شد. هدايا و تحف بسيار فرستاد و تضرع نمود، و از خوف خون خود را در شيشه كرد و موي پيشاني خود ببريد، و خاك يمن در انبان كرد، كه خون منست بريز، و بر خاك يمن پاي بنه. چون اين جمله بنزديك نجاشي رسيد، از ابرهه راضي شد


[1] اصل: نجاسي
[2] راورتي 1360
[3] مسعودي: ابرهه الاشرم بن يكسوم. ابن خلدون:
ابرهه بن صباح. راورتي: مانند متن
[4] طبري: ارياط حمزه و مجمل: ارباط.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 185
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست