و
كاردي با خود ببرد، و در ميان عورات در حرم فطيون رفت چون فطيون قصد دختر
او كرد، ملك عجلان از كمين بيرون آمد، فطيون را بكشت، و از آنجا بگريخت، و
بنزديك تبع اصغر آمد، و استعانت نمود، تبع لشكر بر گرفت و بدر يثرب و مدينه
آمد، سيصد و پنجاه مهتر از بني اسرائيل بقتل رسانيد، و خواست تا مدينه را
خراب كند، چنانچه پيشتر ازين در قلم آمده است. چون او را از هجرت مهتر عليه
السّلام خبر كردند، دين موسي قبول كرد، و به محمد عليه السّلام ايمان آورد
و بمكه آمد و طواف كرد، و كعبه را جامه كرد و بازگشت. مدة ملك او هفتاد و
هفت سال بود [1].
السابع عشر مرثد بن عبد كلال [2]
بعد از تبع اصغر پادشاه شد، و مملكت يمن و اطراف در ضبط آورد، و او در
زمان اردشير جامع بود، مرثد حمير را جمع كرد، و در عهد خود عدل كرد، و با
خلق نيكو روزگار گذرانيد، و مدت ملك او چهل و يك سال بود، و بعد ازو ملك
حمير و تبابعه متفرق شد، و بر يمن مقصور گشت و اللّه اعلم بالصواب و اليه
المرجع (و) المآب.
بعد از پدر بتخت نشست، در يمن پادشاه شد، و يمن را ضبط كرد، و در عهد او
سيل عرم بر اهل سبا گشاده گشت، و اهل سبا پيش از سيل [4] متفرق شدند،
بعضي بشام رفتند، و بعضي بعراق رفتند و بعضي بمدينه. اين ولتعه خوابي ديد،
معبران را بخواند گفت: من چه خواب ديدهام؟ بگوييد و تعبير كنيد! سطيح كاهن
بود كه دران ديار ازو داناتري نبود، سطيح گفت: در خواب تاريكي ديدهيي! و
از ميان آن يكي انگشت [5] سياهي بيرون آمد و آتش گشت، و اهل يمن را
بسوخت و همه را خاكستر كرد. تعبيرش آنست: كه از حبشه ملكي بيرون آيد، يمن
را قهر كند و دين جهودي بدل كند، ملك يمن را حبشه بگيرد. ملك گفت: بعد از
آن چه باشد؟
[1] راورتي: 78 سال [2] كذا. مجمل: مرثد بن عبد الكلال. مسعودي: مرثد بن كلال. حمزه: مرثد بن عبيد كلال. ابو الفدا: مرثد بن كلال، راورتي: مرثد بن عبد الكلال. [3] كذا، مسعودي: وكيعه بن مرثد. مجمل: وليعه بن مرثد. ابو الفدا: وكيعه بن مرثد. راورتي: و لتعب بن مرثد. [4] اصل: سياه [5] بمعني زغال.