فرستادندي،
روز همه جنگ كردندي، لشكر تبع را ازيشان شرم آمد تبع گفت: ايشان كريم
مردمانياند. پس دو كس از بني اسرائيليان، يكي را كعب نام و يكي را اسد
گفتندي گفتند: اين شهر را تو خراب نتواني كرد كه اين شهر مهجر [1] نبي
آخر الزمان خواهد بود. تبع از نبي آخر زمان بازپرسيد، ايشان از حال تورات، و
دين محمد و ظهور نبي آخر الزمان باز گفتند او دين موسي قبول كرد، و به
محمد ايمان آورد، و مدينه را معمور كرد و بگذاشت و قصيده بگفت، از آن دو
بيت مشهورتر در قلم آمد، بالعربية: شهدت علي احمد انهرسول من اللّه باري النسم فلو
[2] مد عمري الي عمرهلكنت وزيرا له و ابن عم بازگشت و به يمن رفت، و
لشكر حمير از كثرت غزوات او سير آمده بودند و او را شهيد كردند. و مدت ملك
او سيصد و شست سال بود [3].
الثالث عشر حسان تبع
و لقب او ذو حسان بود به تخت نشست، ملك پدر را ضبط كرد، و اطراف را در
تصرف آورد، و كشندگان پدر خود را يك يك به سختي [4] مينهاد و ميكشت، و
با خلق تكبر ميكرد. بعد از پنج سال عزيمت عرب كرد. و بطرف شام روي آورد،
لشكر او كاره بودند رفتن شام را، او را هر چند گفتند امتناع نمود برفت. چون
بديار حيره و موصل رسيد، حمير با برادر او عمرو بن تبع بيعت كردند، و آنچه
عمرو بن تبع، حسان برادر خود را بكشد. شيطان او را از راه ببرد، و برادر
را بكشت، و خود بجاي او بنشست، و اين جمله حوادث در عهد ملوك طوايف بود. و
اللّه اعلم بحقيقة الحقايق.
الرابع عشر عمرو بن تبع الاوسط
چون تبع برادر را به تحريص جماعت فسده و تسويل [5] شيطان بكشت، حق
تعالي راحت خواب ازو باز گرفت و آسايش غنودن از دماغ و دل او سلب كرد، علما
را جمع كرد، و بيخوابي را علاجي طلبيد، جمله علماي آن عصر