responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 180

فرستادندي، روز همه جنگ كردندي، لشكر تبع را ازيشان شرم آمد تبع گفت: ايشان كريم مردماني‌اند. پس دو كس از بني اسرائيليان، يكي را كعب نام و يكي را اسد گفتندي گفتند: اين شهر را تو خراب نتواني كرد كه اين شهر مهجر [1] نبي آخر الزمان خواهد بود. تبع از نبي آخر زمان بازپرسيد، ايشان از حال تورات، و دين محمد و ظهور نبي آخر الزمان باز گفتند او دين موسي قبول كرد، و به محمد ايمان آورد، و مدينه را معمور كرد و بگذاشت و قصيده بگفت، از آن دو بيت مشهورتر در قلم آمد، بالعربية:
شهدت علي احمد انه‌رسول من اللّه باري النسم
فلو [2] مد عمري الي عمره‌لكنت وزيرا له و ابن عم بازگشت و به يمن رفت، و لشكر حمير از كثرت غزوات او سير آمده بودند و او را شهيد كردند. و مدت ملك او سيصد و شست سال بود [3].

الثالث عشر حسان تبع‌

و لقب او ذو حسان بود به تخت نشست، ملك پدر را ضبط كرد، و اطراف را در تصرف آورد، و كشندگان پدر خود را يك يك به سختي [4] مي‌نهاد و ميكشت، و با خلق تكبر ميكرد. بعد از پنج سال عزيمت عرب كرد. و بطرف شام روي آورد، لشكر او كاره بودند رفتن شام را، او را هر چند گفتند امتناع نمود برفت. چون بديار حيره و موصل رسيد، حمير با برادر او عمرو بن تبع بيعت كردند، و آنچه عمرو بن تبع، حسان برادر خود را بكشد. شيطان او را از راه ببرد، و برادر را بكشت، و خود بجاي او بنشست، و اين جمله حوادث در عهد ملوك طوايف بود. و اللّه اعلم بحقيقة الحقايق.

الرابع عشر عمرو بن تبع الاوسط

چون تبع برادر را به تحريص جماعت فسده و تسويل [5] شيطان بكشت، حق تعالي راحت خواب ازو باز گرفت و آسايش غنودن از دماغ و دل او سلب كرد، علما را جمع كرد، و بي‌خوابي را علاجي طلبيد، جمله علماي آن عصر


[1] اصل: مهاجر
[2] اصل: قلو
[3] راورتي: 160 سال
[4] اصل: را يك تخت بند حجتي مي‌نهاد.
[5] اصل وپ: تسويد.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 180
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست